مهمی از رفتارهای روزمرّه و ضروری حیات انسان، مانند تولید، توزیع، مبادله و مصرف كالاها را در بر می‌گیرد. مقصود از اجتناب‌ناپذیری پاره‌ای از شئون حیات جمعی این است كه: اولاً: در طول تاریخ بشر، جامعه‌ای پدید نیامده است كه از یكی از این امور و شئون خالی باشد؛ ثانیاً: در هر جامعه‌ای، تقریباً همه افراد با این امور سر و كار دارند.

از سوی دیگر، اغلب جامعه‌شناسان، دین را نیز یک نهاد اجتماعی در كنار سایر نهادها قلمداد كرده‌اند. امّا باید گفت كه دین برنامه صحیح و مطلوب زندگی آدمی است كه جمیع ابعاد و وجوه حیات فرد و جامعه را فرا می‌گیرد و به یک عرصه معین از نیازهای بشر اختصاص ندارد. دین علاوه‌ بر اعتقادات، اخلاق، و عبادات به ‌معنای خاص آن، شامل انواع و اقسام حقوق، ازجمله حقوق سیاسی، حقوق قضایی، حقوق جزایی، حقوق بین‌الملل، حقوق اقتصادی، و حقوق مدنی می‌شود، و بنابراین همه نهادهای اجتماعی را در خود می‌گنجاند و بر آنها اشراف و تسلّط دارد. (۱)

با این وصف، باید گفت كه دین اسلام با به رسمیت شناختن نهادهای اجتماعی، در مورد مهم‌ترین قوانین و ضوابط حاكم بر نهادهای اجتماعی، دستورات لازم را ارائه كرده است.

۲. حاکمیت از دیدگاه اسلام

بر اساس بینش اسلامی، مالک حقیقی خداست و در جامعه اسلامی نیز مردم مخلوق خدا هستند.

﴿فَتَعالَى اللهُ الْـمَلِكُ الْـحَقُّ. (۲)

پس بلندمرتبه است خداوندى كه سلطان حقّ است.

مالکیّت حقیقی تنها از آن خداوند است و دیگران هر چه دارند به تملیک اوست. فقط اوست كه می‌تواند چیزی را به دیگران ببخشد و یا از آنان برگیرد.

___________________

) مصباح یزدی، جامعه و تاریخ، ص ۳۴۸ و ۳۴۹.

) طه / ۱۱۴.

۵۴۴۱