کرد. پس فقیر به سوی آن حضرت آمد و انگشتری را از انگشت ایشان برگرفت. این واقعه در برابر چشمان پیامبر بود و آن حضرت سرش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود:
خدایا! برادرم موسی از تو درخواست کرد و چنین گفت: «پروردگارا! سینهام را باز کن و امرم را آسان گردان و گره را از زبانم باز کن تا گفتارم را بفهمند و از خاندانم وزیری برایم قرار ده، هارون برادرم را، به وسیله او مرا پشتیبانی کن» . پس به او وحی کردی: «به زودی پشتت را به برادرت محکم میکنیم و برای شما دو تن سلطانی قرار میدهیم». خدایا! من هم بنده و پیامبر توام. پس سینه مرا شرح ده و کار مرا آسان کن و برای من از خاندانم وزیری قرار ده، علی را، به وسیله او مرا پشتیبانی کن.
ابوذر گفت: به خدا سوگند! رسول خدا کلامش را تمام نکرده بود که جبرئیل آیه ولایت را بر او نازل کرد.
۲. آیه انذار
وقتی که آیه شریفه:﴿وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الأقْرَبِینَ﴾. نازل شد، رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم علی عليهالسلام را فرستاد تا خویشاوندان نزدیکش را به یک میهمانی دعوت کند. فردا همگی به منزل ابوطالب رفتند. در پایان این میهمانی که در آن نشانههای نبوت آن حضرت نیز آشکار گردید، رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم ضمن بیاناتی فرمود:
ای فرزندان عبدالمطلب! خداوند هرگز پیامبری را نفرستاد، مگر این که برای او برادر و جانشین و وزیری از خاندانش قرار داد. برای من نیز به همین سان، وزیری برگزید ... کدام یک از شما ایمان میآورد تا در راه خدا، برادر و وزیر من باشد؟ هر کس هم اینک ایمان آورد، او جانشین و وزیر من خواهد بود.
همه خاموش ماندند. آن حضرت تا سه بار همان سخنان را تکرار فرمود، اما کسی
___________________
(۱) طه / ۲۵ - ۳۱.
(۲) الكشف و البیان عن تفسیر القرآن (تفسیر ثعلبی)، ج ۴، ص۸۰ ؛ و نیز رک: حسكانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۳۰؛ جصّاص، احكام القرآن، ج ۴، ص ۱۰۲.
(۳) شعراء / ۲۱۴.