قال أمیرالمؤمنین علی بن ابی طالب عليهالسلام : «مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَة حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ».
(وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۵۵ )
مقدمه دفتر
گفتهاند که آدمی جز اندیشه چیزی نیست، اما این سخن چندان دقیق نمینماید؛ انسان هویتی چند گونه دارد و همراه با خرد و اندیشه، از ابعاد روحی، رفتاری و فطری نیز برخوردار است. البته این سخن درست است که اندیشه و عقیده از مهمترین ابعاد هویت انسان و بلکه اساسیترین عنصر سازنده حیات بشر و شاکله هستی حقیقی اوست.
تردیدی نیست که بیشترین انسانها بی آنکه بیندیشند و برکردار خویش درنگ کنند، دست به اقدام میزنند و احساسات بیش از عقل در زندگی مردمان اثربخش است. با این حال، نباید فراموش کرد که عواطف و احساسات و نیز رفتارهای بشری تنها از سوی عقل و اندیشه به مهار میآید و سرچشمه بسیاری از انگیزشها و عملکردها، اندیشههای ناصواب و عقاید انحرافی است. در یک کلام، هرچند وجوه گوناگون هویت بشری در زندگی او ایفای نقش میکند و بیحضور آنها، حیات بشر حرکت و حرارتی ندارد، اما راهبری درست و سرنوشت نیکوی انسان تنها در گرو خردمندی و آموزههای صحیح اعتقادی است.
اهمیت اندیشه سالم و جایگاه باورهای بنیادین در حیات بشری همواره از سوی پیامبران بزرگ الهی مورد تأکید قرار گرفته و تلاش برای بهسازی عقاید و باورسازی عقول، در سرلوحه برنامههای ایشان بوده است. تاریخ بشر خود گواهی میدهد که رهایی و رستگاری او در پی دستیابی به بینش درست و حاصل دین و دانش صحیح بوده است.