به کمک وی برخاست. وقتی که محمد شکست خورد وکشته شد ، «جعفر بن سلیمان» حاکم مدینه ابن عجلان را احضار کرد وبه وی گفت : چرا با آن دروغ گو خروج کردی؟ وآن گاه دستور داد دستش را قطع کنند.
فقیهان واشراف مدینه که حضور داشتند ، از جعفربن سلیمان ، برای ابن عجلان درخواست عفو کردند وگفتند : امیر! محمد بن عجلان فقیه وعابد مدینه است وموضوع برای او مشتبه شده وخیال کرده است که محمد بن عبدالله ، همان مهدی موعود است که در روایات آمده است. (۱)
عین این گرفتاری برای «عبدالله بن جعفر» نیز که از دانشمندان ومحدثان بزرگ مدینه بود ، پیش آمد واو هم در پاسخِ بازخواست حاکم مدینه ، گفت :
من به این علّت با محمد بن عبدالله همکاری کردم که یقین داشتم او همان مهدی موعود است که در روایات ما یاد شده است. تا او زنده بود هیچ شکی در این موضوع نداشتم وهنگامی که کشته شد ، فهمیدم که او مهدی نیست وبعد از این دیگر فریب کسی را نخواهم خورد. (۲)
منصور نیز ، که نامش «عبدالله» ونام پسرش «محمد» بود ، بر پسر خویش لقب مهدی گذارده وادعا می کرد که مهدی موعود فرزند من است ، نه نفس زکیه! (۳)
همچنین می بینیم که برخی از فرقه ها ، به مهدویت بعضی از امامان پیشین اعتقاد داشته اند ، مثلاً «ناووسیه» حضرت صادق عليهالسلام را مهدی وامام وزنده وغایب می پنداشتند. (۴) «واقفیه» همین اعتقاد را درباره امام موسی بن جعفر عليهالسلام داشتند (۵) وبر این باور بودند که آن حضرت نمی میرد تا بر شرق وغرب جهان مسلّط شود وسراسر دنیا را پر از عدل وداد کند چنان که پر از ظلم شده است واو همان قائم مهدی است. (۶) وبالأخره گروهی نیز پس از رحلت امام حسن عسکری عليهالسلام فوت
__________________
۱ ـ ابوالفرج اصفهانی ، مقاتل الطالبیین ، ص ۱۹۳.
۲. همان ، ص ۱۹۵.
۳ ـ همان ، ص ۱۶۲.
۴. شهرستانی ، همان کتاب ، ج ۱ ، ص ۱۴۸.
۵ ـ شهرستانی ، همان کتاب ، ص ۱۵۰.
۶ ـ نوبختی ، همان کتاب ، ص ۸۰ و ۸۳.