آری ، اگر ملت خواهان زندگی بافضیلتی است ، پیش از آن که مسئله رهبری حکیمانه ودادگرانه برایش حل شود ، هرگز امورش به سامان نخواهد رسید. اگر مردم به ولایت نگروند ، جهان صحنه تاخت وتاز ستمگران وطاغوت هایی خواهد بود که برای خویشتن حق قانون گذاری که مختص خداست ، قائل شده وبا اجرای احکامی غیر از حکم خدا جهان را به وادی بدبختی ، نکبت ، شقاوت ، سرگردانی وبطالت خواهند کشانید ...

اگر به راستی رابطه ولایت با توحید را درک کنیم ، خواهیم یافت که گفته امام : «ومن از جمله شروط آن هستم» با یک مسئله شخصی به نفع خود او سر وکار نداشت ، بلکه با این بیان می خواست یک موضوع اساسی وکلی را خاطر نشان کند ، لذا پیش از خواندن حدیث مزبور ، سلسله سند آن را هم ذکر کرد وبه ما فهماند که این حدیث ، کلام خداست که از زبان پدرش وجدش ودیگر اجدادش تا رسول خدا شنیده شده است. چنین شیوه ای در نقل حدیث از امامان ما بسیار کم سابقه دارد ، مگر در موارد بسیار نادری مانند این جا که امام می خواست مسئله «رهبری امت» را به مبدأ اعلی وخدا پیوسته سازد وضمناً شجره نامه تاریخی امامت معصوم را به امت اسلامی معرفی کند.

امام در شهر نیشابور برای بیان این حقیقت از فرصت حساسی که به دست آمده بود ، حکیمانه سود جست ودر برابر صدها هزار تن خویشتن را به حکم خدا ، پاسدار دژ توحید معرفی کرد. بنابراین ، بزرگ ترین هدف مأمون را با این آگاهی بخشیدن به توده ها درهم کوبید ، زیرا او می خواست که با کشاندن امام به مرو از وی اعتراف بگیرد که بلی حکومت او وبنی عباس یک حکومت مشروع واسلامی است.

موضع گیری چهارم

امام عليه‌السلام چون به مرو رسید ، ماه ها گذشت واو همچنان از موضع منفی با مأمون سخن می گفت. نه پیشنهاد خلافت ونه پیشنهاد ولیعهدی هیچ کدام را

۷۵۸۱