پس از قتل متوکل ، ترکان بر امور کشور مسلط شدند وبه جای این که خلیفه فرمانده آنان باشد ، خلیفه را به زیر فرمان خود در آوردند ، به گونه ای که اگر خلیفه به خواسته های آنان تن نمی داد ، نقشه برکناری یا قتل او را می کشیدند. داستانی که ذیلاً یادآور می شویم ، گواه این معنا است :

روزی «معتز» گروهی از همفکران ومحرمان اسرار خود را در مجلسی گرد آورد سپس ستاره شناسی را احضار کردند تا مدت خلافت وی را تعیین کند. در این موقع ظریفی که در مجلس بود ، گفت : من بیش از ستاره شناس ، از مدت خلافت وعمر او آگاهم. آن گاه نظریه خود را چنین بیان کرد : تا روزی که ترکان هوادار خلیفه هستند ودوام حکومت او را بخواهند ، او بر مسند خلافت مستقر خواهد بود وروزی که مورد خشم آنان قرار گیرد وعلاقه آنان از او قطع شود ، آن روز پایان حکومت او خواهد بود! (۱)

قتل معتزّ

بر اثر نفوذ وتسلط ترکان در دربار خلافت ، وضع به گونه ای بود که خلیفه یک مقام تشریفاتی بیش نبود ورتق وفتق امور عملاً در دست ترکان قرار داشت.

روزی گروهی از ترکان وارد قصر معتز شدند واو را کشان کشان به اتاقی بردند ، آن گاه او را با چوب وچماق کتک زده وپیراهنش را سوزاندند واو را در حیاط قصر زیر آفتاب نگه داشتند. آفتاب آن روز به قدری گرم بود که زمین مانند تنور داغ بود وهیچ کس نمی توانست دو پای خود را بر روی زمین بگذارد وناچار بود به اصطلاح پا به پا شود. در این موقع ، ترکان او را از مقام خلافت خلع کردند وگروهی را بر این خلع گواه گرفتند. سپس به منظور قتل خلیفه معزول ، تصمیم گرفتند او را به یک نفر بسپارند تا در اثر گرسنگی وتشنگی وشکنجه های فراوان به زندگی او خاتمه دهد. بدین گونه خلیفه را ، در حالی که

__________________

۱ ـ ابن طقطقی ، الفخری ، ص ۲۴۳.

۷۵۸۱