مأمون حتی به این امور بسنده نکرد ، بلکه دستور داد سر امین را در خراسان بگردانند وسپس آن را نزد ابراهیم بن مهدی فرستاد واو را سرزنش کرد که چرا بر قتل امین سوگواری می کند!!

پس از این نمایش ها دیگر از عباسیان وعرب ها وحتی سایر مردم چه انتظاری می رفت وآنان چه موضعی می توانستند در برابر مأمون اتخاذ کنند!

کم ترین چیزی که می توان گفت ، این است که مأمون با کشتن برادرش وارتکاب چنان کردارهای زننده ای ، اثر بدی بر روی شهرت خویش نهاد ، اعتماد مردم را نسبت به خود متزلزل کرد ونفرت آنان چه عرب وچه دیگران را برانگیخت.

۶. شورشهای علویان

در این میان ، علویان نیز از فرصت برخورد میان مأمون وبرادرش به نفع خود بهره برداری کرده ، به صف آرایی وافزودن فعالیت های خود پرداختند. حال شما خوب می توانید وضع دشوار مأمون را در نظر مجسم کنید ، بهویژه آن که فهرستی از شورش های علویان را نیز که در گوشه وکنار کشور برخاسته بود ، مورد توجه قرار دهید :

ابوالسرایا که روزی در میان حزب مأمون جای داشت ، در کوفه سر به شورش برداشت. لشگریانش با هر سپاهی که رو به رو می شدند ، آن را تار ومار می کردند وبه هر شهری که می رسیدند ، آن جا را تسخیر می کردند.

می گویند : در نبرد ابوالسرایا دویست هزار تن از یاران خلیفه کشته شدند ، درحالی که از روز قیام تا روز گردن زدن وی بیش از ده ماه طول نکشید.

حتی در بصره ، که تجمع گاه عثمانیان بود ، علویان مورد حمایت قرار گرفتند ، به طوری که زیدالنار قیام کرد.

در مکه ونواحی حجاز محمد بن جعفر ، ملقب به «دیباج» ، قیام کرد که «امیرالمؤمنین» خوانده می شد.

۷۵۸۱