می نمود. پس این ها هیچ کدام برای توجیه پذیرفتن ولیعهدی برای امام کافی نبود.

از همه این ها گذشته اگر فرض را بر این بگذاریم که امام امید به زنده ماندن تا پس از درگذشت مأمون را نیز می داشت ، ولی برخوردش با عوامل ذی نفوذی که از شیوه حکم رانی وی خشنود نبودند ، حتمی بود. همچنین توطئه های عباسیان ودار ودسته شان وبسیج همه نیروها وناراضیان اهل دنیا برضدحکومت امام که برنامه اش اجرای احکام خدا به شیوه جدش پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله وعلی عليه‌السلام بود ، امام را با مشکلات زیانباری رو به رو می ساخت.

فقط اتخاذ موضع منفی درست بود

با توجه به تمام آن چه گفته شد ، درمی یابیم که برای امام عليه‌السلام طبیعی بود که اندیشه رسیدن به حکومت را از چنین راهی پر زیان وخطر از سر بیرون کند ، زیرا نه تنها هیچ یک از هدف های وی را به تحقق نمی رساند ، بلکه برعکس سبب نابودی علویان وپیروانشان همراه با هدف ها وآمالشان نیز می گردید.

بنابراین ، اقدام مثبت در این جهت یک عمل انتحاری وبی منطق قلمداد می شد.

مواضع منفی امام در برابر ترفند مأمون

حال با توجه به این که امام رضا عليه‌السلام در پذیرفتن ولیعهدی از خود اختیاری نداشت ونمی توانست این مقام را وسیله رسیدن به اهداف مقدّس خویش قرار دهد واز سویی هم امام نمی توانست ساکت بنشیند ودر برابر اقدامات دولتمردان ، چهره موافق نشان بدهد ، پس بایستی برنامه ای بریزد که در جهت خنثی کردن توطئه های مأمون پیش برود. (۱)

امام رضا عليه‌السلام به صورت های گوناگونی برای خنثی کردن توطئه های مأمون

__________________

۱ ـ مرتضی الحسینی ، سیدجعفر ، همان کتاب ، ص ۱۶۲ ۱۶۵ با تلخیص واندکی تغییر در عبارت.

۷۵۸۱