اجتماعی آن حضرت ، کارهای او را تحت نظارت کامل قرار دهد.

دعوت مأمون از امام عليه‌السلام به خراسان

مأمون ابتداءاً از امام به صورتی محترمانه دعوت کرد که همراه با بزرگان آل علی به مرکز خلافت بیاید. (۱)

امام عليه‌السلام از قبول دعوت مأمون خودداری ورزید ، ولی از سوی مأمون اصرار وتأکیدهای فراوانی صورت گرفت ومراسلات ونامه های متعددی رد وبدل شد تا سرانجام امام عليه‌السلام همراه با جمعی از آل ابی طالب به طرف مرو حرکت فرمود. (۲)

مأمون به «جلودی» ویا به نقل دیگر «رجاء بن ابی ضحاک» که مأمور آوردن امام وهمراهی کاروان حضرت شده بود ، دستور داده بود که به هیچوجه از ادای احترام به کاروانیان وبه خصوص امام عليه‌السلام خودداری نکند ، اما امام عليه‌السلام برای آگاهی مردم آشکارا از این سفر اظهار ناخشنودی می نمود.

روزی که می خواست از مدینه حرکت کند ، خاندان خود را گرد آورد واز آنان خواست برای او گریه کنند وفرمود : من دیگر به میان خانواده ام

__________________

۱ ـ در مدارک اصیل تاریخی هنگام دعوت امام به مرو ، نامی از خلافت یا ولیعهدی آن حضرت به میان نیامده است وظاهراً این فکری بوده که بعداً برای مأمون پیش آمده ویا اگر هم قبلاً این فکر را داشته ، ابراز نمی کرده است. در این میان ، تنها بیهقی جریان را به نحو دیگری ضبط کرده ، وحتی می نویسد : طاهر در عراق با امام به ولایتعهدی بیعت کرد ؛ ولی این نقل چندان صحیح به نظر نمی رسد ، زیرا اولاً طاهر در بغداد بوده ومسیر حضرت را همه از طریق بصره نوشته اند وثانیاً ، نقل بیهقی ، از ابتدا بحث از ولیعهدی دارد وسخنی از اصل انتقال خلافت در آن نیست ، در حالی که اغلب مورخان می نویسند : مأمون به حضرت ابتداءاً پیشنهاد انتقال خلافت می کرد. با این حال در بعضی از رساله هایی که به فارسی یا عربی در شرح حال آن حضرت نگاشته شده ، مسئله به کلی خلط شده ودعوت از آن حضرت را رسماً به عنوان دعوت برای قبول خلافت تلقی کرده اند (محقق ، سیدعلی ، زندگانی پیشوای هشتم ؛ امام علی بن موسی الرضا عليه‌السلام ، ص ۷۲).

۲ ـ علی بن عیسی اربلی ، کشف الغمّه ، ج ۳ ، ص ۶۵ ؛ شیخ مفید ، الإرشاد ، ص ۳۰۹ ؛ فتّال نیشابوری ، روضه الواعظین ، ص ۲۴۷.

۷۵۸۱