شمشیر عذاب اینک در دست من است! ...».
مردم حجاج را از پای منبر سنگ باران کردند. در این هنگام عمامه را از سرش بر داشت وروی زانو گذاشت. مأموران وی بی درنگ به جان مردم افتادند. مردم که وضع را چنین دیدند ، به بیرون مسجد هجوم بردند ، امّا هرکس گام از در مسجد بیرون گذاشت ، سر از بدنش جدا شد بدین ترتیب فراری ها را مجبور به بازگشت به درون مسجد کردند ودر آن جا آن ها را کشتند به طوری که جوی خون تا درب مسجد وبازار سرازیر گردید! (۱)
بدین ترتیب حجاج در سراسر عراق حکومت وحشت برقرار ساخت ، وبسیاری از بزرگان ومردمان پارسا وبی گناه را کشت. او چنان ترسی در دل ها افکند که نه تنها عراق ، بلکه سراسر خوزستان وشرق را فرا گرفت.
موج کشتار واختناق
«مسعودی» ، مورخ مشهور می نویسد : حجاج بیست سال فرمانروایی کرد وتعداد کسانی که در این مدت با شمشیر دژخیمان وی یا زیر شکنجه جان سپردند ، صد وبیست هزار نفر بود! وتازه این عده غیر از کسانی بودند که ضمن جنگ با حجاج به دست نیروهای او کشته شدند.
هنگام مرگ حجاج ، در زندان وحشتناک وی (که از شنیدن نام آن لرزه بر اندام ها می افتاد) پنجاه هزار مرد ، وسی هزار زن زندانی بودند که شانزده هزار نفر آن ها عریان وبی لباس بودند! وزندانیان در آن زندان بی سقف ، از سرما وگرما وباران مصون نبودند!
حجاج زنان ومردان را یک جا زندانی می کرد وزندان های وی بدون
سقف بود ، از این رو زندانیان از گرمای تابستان وسرما وباران زمستان در امان نبودند. (۲)
__________________
۱ ـ الإمامه والسیاسه ، ج ۲ ، ص ۳۲.
۲ ـ مروج الذهب ومعادن الجوهر ، ج ۳ ، ص ۱۶۶ و ۱۶۷.