ناحیه قدرت ها وفرقه های گوناگون قرار داشتند ، خدمات ارزنده ای به جهان تشیع کرد وبهویژه از اصل «امامت» که از ارکان اساسی اعتقاد شیعه است ، به شایستگی دفاع کرد ومفهوم سازنده آن را در رهبری جامعه ، به خوبی تشریح نمود.
البته پایه های عقیدتی وشخصیت بارز علمی هشام در مکتب امام صادق عليهالسلام استوار گردید ودر این دانشگاه بود که اساس تکامل فکری واسلامی او نقش بندی شد ، اما از سال ۱۴۸ به بعد ، یعنی پس از شهادت امام صادق عليهالسلام شخصیت والای او در پرتو رهنمودهای امام کاظم عليهالسلام تکامل یافت وبه اوج ترقی وشکوفایی رسید.
در جستوجوی حقیقت
بررسی تاریخ زندگی هشام نشان می دهد که وی شیفته دانش وتشنه حقیقت بوده وبرای رسیدن به این هدف وسیراب شدن از زلال علم وآگاهی ، ابتداءاً علوم عصر خود را فرا گرفته است وبرای تکمیل دانش خود ، کتب فلسفی یونان را هم خوانده واز آن فلسفه به خوبی آگاهی یافته است ، به طوری که کتابی در رد «ارسطاطالیس» نوشته است.
سپس در سیر تکاملی فکری وعلمی خود ، وارد مکتب های مختلف شده ، ولی فلسفه هیچ مکتبی او را قانع نکرده وفقط تعالیم روشن ومنطقی واستوار آیین اسلام ، عطش او را تسکین بخشیده است وبه همین جهت ، پس از آشنایی با مکتب های گوناگون ، از آن ها دست کشیده وبهوسیله عمویش ، با امام صادق عليهالسلام آشنا شده واز آن تاریخ مسیر زندگی او در پرتو شناخت عمیق اسلام وپذیرفتن منطق تشیع ، به کلی دگرگون شده است.
برخی گفته اند : «هشام بن حکم» در آغاز کار ، مدتی از شاگردان «ابوشاکر دیصانی» (زندیق ومادی مشهور) بوده است وسپس وارد مکتب «جَهْمِیه» گشته ویکی از پیروان «جَهْم بن صفوان» جبری شده است. آنان این معنا را از نقاط