سایه خداوند (اعلی حضرت ظل الله) می خواندند ومی گفتند : این سایه رحمت ، برای نگه داری مردم از سوزش گرما از طرف آسمان گسترده شده است! وشاعر درباری چاپلوس «ابن هانی» ، «المعز» فاطمی را چنین می ستاید :

«آن چه تو اراده کنی ، به وقوع می پیوندد ، نه آن چه قضا وقدر اراده کنند ، پس فرمان بده وفرمانروایی کن که «واحد قهار» تو هستی»!! (۱) (چه فرمان یزدان چه فرمان شاه!!)

ولی در میان عباسیان شاید کمتر کسی به اندازه هارون به این قسمت توجه می کرد وکمتر کسی به اندازه او از این تظاهرها بهره برداری می نمود.

هارون اصرار عجیبی داشت که به تمام اعمال ورفتارش رنگ دینی بدهد. او روی تمام جنایت ها وعیاشی های خود سرپوش دینی می گذاشت وهمه را با یک سلسله توجیهات ، مطابق موازین دینی قلمداد می کرد.

می گویند : او در یکی از سال های خلافتش به مکه رفت. در اثنای انجام مراسم حج برای پزشک مسیحی خود ، «جبریل بن بختیشوع» ، دعای بسیار می کرد. بنی هاشم از این موضوع ناراحت شدند. هارون در برابر اعتراض آنان که : این مرد ، ذمّی است ومسلمان نیست ودعا در حق او جایز نمی باشد ، گفت : درست است ، ولی سلامت وتندرستی من در دست او است ، وصلاح مسلمانان در گرو تندرستی من! بنابراین خیر وصلاح مسلمانان بر طول عمر وخوشی او بسته است ودعا در حق او اشکالی ندارد! (۲)

منطق هارون ، منطق عجیبی بود. طبق منطق او تمام مصالح عالی جامعه اسلامی در وجود او خلاصه می شد وهمه چیز می بایست فدای حفظ جان او شود ، زیرا طبق این استدلال ، او تنها یک زمام دار نبود ، بلکه وجود او برای جامعه اسلامی ضرورت حیاتی داشت!

__________________

۱ ـ ماشئت لا ما شاءت الأقدار فاحکم فانت الواحدالقهار! (جرجی زیدان ، تاریخ تمدن اسلام ، ترجمه علی جواهر کلام ، ج ۴ ، ص ۲۴۲).

۲ ـ دکتر الوردی ، علی ، نقش وعاظ در اسلام ، ترجمه محمد علی خلیلی ، ص ۵۵.

۷۵۸۱