مورخان می نویسند :
هنگامی که سر بریده «مروان» ، آخرین خلیفه اموی ، را نزد «ابوالعباس» ، نخستین خلیفه عباسی ، آوردند ، ابوالعباس سجده ای طولانی کرد وپس از آن که سر از سجده برداشت ، خطاب به سر بریده مروان چنین گفت :
«ستایش خدا را که انتقام مرا از تو وقبیله ات گرفت ، ستایش خدا را که مرا برتو پیروز ومظفر گردانید». سپس افزود : «اکنون ، برایم مهم نیست که مرگم کی فرا رسد ، زیرا به انتقام خون حسین عليهالسلام دو هزار نفر از بنی امیه را کشتم ....». (۱)
وقتی که جنازه های نیمه جان سران بنی امیه را در برابر ابوالعباس روی هم انباشتند ، دستور داد بر فراز جنازه ها سفره ای گستردند وغذا آماده نمودند ، آن گاه روی جنازه ها نشست وسرگرم صرف غذا شد ، در حالی که هنوز بعضی از آن ها زیر پای او تکان می خوردند! وقتی که از خوردن غذا فارغ شد ، گفت : هرگز در عمرم غذایی به این گوارایی نخورده ام!
آن گاه گفت : پاهای این ها را گرفته بکشید ودر راه ها بیفکنید تا مردم اینان را پس از مرگشان نیز لعن کنند (همچون زمان حیاتشان). طولی نکشید که مردم دیدند سگ ها پاهای جنازه هایی را گرفته وبر زمین می کشند ومی برند که لباس های ملیله دوزی شده وگران قیمت بر تن آن ها است! (۲)
در این زمینه سند تاریخی ارزنده دیگری در دست است که نشان می دهد
__________________
ومواجهه عسکریه إلاّ انّ نیله الشهاده فی ذاته کان انتصاراً لله. ثمّ إنّه زرع بذور الحیله والحقد والسخیمه فی قلوب الناس جمیعاً نحو بنی أُمیّه ولا یخامرنی شکّ فی أنّ الحسین انتصر علی المدی البعید ، وکان استشهاده سبباً مباشراً فی زلزله عرش دوله الأمویین مع انصباب جام اللعنات والسخطات علیهم من جراء الجریمه البشعه. (دکتر سید الجمیلی ، استشهاد الحسین ، مقدمه ، ص ۲۳. این کتاب بازنویسی گزارش طبری در مورد حادثه عاشورا ودیدگاه ابن تیمیه در مورد مرقد رأس الحسین در قاهره است.
۱ ـ ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج ۷ ، ص ۱۳۰. این قضیه را مسعودی نیز در مروج الذهب ، ج ۳ ، ص ۲۵۷ نقل کرده ، ولی به جای دو هزار نفر ، دویست نفر نقل کرده است.
۲ ـ ابن ابی الحدید ، همان کتاب ، ج ۷ ، ص ۱۳۹.