سامرّاء نداشت ، زیرا قبول نکردن دعوت متوکل ، سندی در تأیید گفتار سعایت کنندگان می شد وباعث تحریک بیش تر متوکل می گردید وبهانه بیش تری به دست او می داد که تضییقات ومشکلات فراوانی را برای حضرت فراهم کند. دلیل این که امام از نیت شوم متوکل آگاه بود وبه ناچار به این سفر اقدام نمود ، جملاتی است که امام بعدها در سامرّاء می فرمود : «مرا از مدینه با اکراه به سامّراء آوردند». (۱)

در هرحال ، امام نامه دعوت را دریافت داشت وناگزیر همراه «یحیی بن هرثمه» عازم سامرّاء گردید. (۲)

گزارش فرمانده دژخیمان متوکل

«یحیی بن هرثمه» ، که مأموریت داشت امام هادی عليه‌السلام را از مدینه به سامرّاء جلب نماید ، ماجرای مأموریت خود را چنین شرح می دهد :

وارد مدینه شدم ، به سراغ منزل «علی» (النقی) رفتم. پس از ورود من به خانه او وآگاه شدن مردم مدینه از جریان جلب او ، اضطراب وناراحتی عجیبی در شهر به وجود آمد وچنان فریاد وشیون برآوردند که تا آن روز مانند آن را ندیده بودم.

ابتداءًا با قسم وسوگند تلاش کردم که آنان را آرام سازم ، گفتم : هیچ

__________________

۱ ـ مجلسی ، همان کتاب ، ص ۱۲۹.

۲ ـ بنا به نقل ابن شهرآشوب در کتاب مناقب آل ابی طالب ، احضار امام به سامراء در سال ۲۳۴ بوده است (چون اقامت امام در سامرا را ، بیست سال ، ووفات آن حضرت را در سال ۲۵۴ می داند که طبعاً انتقال امام به سامرّاء ، مصادف با سال ۲۳۴ می شود) ومرحوم شیخ مفید در ارشاد (ص ۳۳۳) می نویسد : متوکل نامه را در سال ۲۴۳ به امام نوشت ، ولی روایت کلینی در این زمینه نشان می دهد که در سال ۲۴۳ نسخه ای از نامه متوکل ، توسط یکی از شیعیان از «یحیی بن هرثمه» اخذ شده است (کافی ، ج ۱ ، ص ۵۰۱) بنابراین سال یاد شده ، تاریخ اخذ آن نسخه بوده است نه تاریخ احضار امام به پایتخت. از جهت سیاسی نیز نظر ابن شهرآشوب استوارتر به نظر می رسد ، زیرا با توجه به این که آغاز خلافت متوکل در سال ۲۳۲ بوده ، بعید به نظر می رسد که او مدت یازده سال ، از فعالیت های امام غافل بماند ، یا آن را نادیده بگیرد.

۷۵۸۱