همه می دانیم که بنی عباس چگونه خون های علویان را ریخته ، اموالشان را ضبط وخودشان را از شهرهایشان آواره کرده وخلاصه انواع آزارها وشکنجه ها را در حقشان پیوسته روا داشته بودند. برای مأمون همین لکه ننگ کافی بود که فرزند رشید بود ؛ کسی که درخت خاندان نبوت را از شاخ وبرگ برهنه کرد ونهال وجود چند تن از امامان را از ریشه بر افکند.

۴. موضع گروه های عرب در برابر مأمون وسیستم حکومتش

گروه های عرب نیز به خلافت وحکمرانی مأمون تن در نمی دادند واین ، به این علت بود که چنان که گفتیم مادرش ، مربّیش ومتصدی امورش همه غیرعرب بودند ، واین امر با تعصّب خشک عربی ، که همه اقوام وملل را (بر خلاف تعالیم قرآن وپیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله) زیردست واسیر نژادی خاص می خواست ، سازگار نبود ؛ خاصّه آن که ایرانیان ، با نشان دادن استعداد شگرف خویش در تصدّی مقامات علمی وسیاسی ، میدان را شدیداً بر عناصر مغرور وبی مایه عرب تنگ کرده بودند وبا این حساب طبیعی بود که اعراب نسبت به ایرانیان وهرکس که به نحوی با آنان در ارتباط باشد ، کینه بورزند ، از این رو مأمون مورد خشم ونفرت اعراب بود.

۵. کشتن امین وشکست آرزو

کشتن امین به ظاهر یک پیروزی نظامی برای مأمون به شمار می رفت ، ولی خالی از عکس العمل ها ونتایج منفی برضد مأمون وهدف ها ونقشه های او نبود ، بهویژه شیوه هایی که مأمون برای تشفّی خاطر خود اتخاذ کرده بود ، به این عکس العملها دامن می زد : او دستور قتل امین را به «طاهر» صادر کرد ، وبه کسی که سر امین را به حضورش آورد پس از سجده شکر یک میلیون درهم بخشید ، سپس دستور داد سر برادرش را روی تخته چوبی در صحن بارگاهش نصب کنند تا هرکس که برای گرفتن مواجب می آید ، نخست بر آن سر نفرین بفرستد وسپس پولش را بگیرد!

۷۵۸۱