علاوه بر این ، نیل به مقام ولیعهدی یک اعتراف ضمنی از سوی عباسیان به شمار می رفت دائر بر این مطلب که علویان نیز در حکومت سهم شایسته ای دارند.

دیگر از دلائل قبول ولیعهدی از سوی امام آن بود که مردم ، خاندان پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله را در صحنه سیاست حاضر بیابند وبه دست فراموشیشان نسپارند ، ونیز گمان نکنند که آنان همان گونه که شایع شده بود فقط علما وفقهایی هستند که در عمل هرگز به کار ملت نمی آیند. شاید امام نیز در پاسخی که به سؤال «ابن عرفه» داد ، نظر به همین مطلب داشت. ابن عرفه از حضرت پرسید :

ای فرزند رسول خدا! به چه انگیزه ای وارد ماجرای ولیعهدی شدی؟

امام پاسخ داد : همان انگیزه ای که جدم علی عليه‌السلام را وادار به ورود در شورا نمود. (۱)

گذشته از همه این ها ، امام در ایام ولیعهدی خویش چهره واقعی مأمون را به همه شناساند وبا افشا ساختن نیت وهدف های وی در کارهایی که انجام می داد ، هرگونه شبهه وتردیدی را از ذهن مردم زدود.

آیا امام خود رغبتی به این کار داشت؟

این ها که گفتیم ، هرگز دلیلی بر میل باطنی امام برای پذیرفتن ولیعهدی نمی باشد ، بلکه همان گونه که حوادث بعدی اثبات کرد ، او می دانست که هرگز از دسیسه های مأمون ودار ودسته اش در امان نخواهد بود وگذشته از مقام ، جانش نیز از آسیب آنان محفوظ نخواهد ماند. امام به خوبی درک می کرد که مأمون به هروسیله ای که شده ، در مقام نابودی وی جسمی یا معنوی برخواهد آمد.

تازه اگر هم فرض می شد که مأمون هیچ نیت شومی در دل ندارد ، چنان که گفتیم ، با توجه به سن امام ، امید زیستنش تا پس از مرگ مأمون بسیار ضعیف

__________________

۱ ـ ابن شهرآشوب ، مناقب آل ابی طالب ، ج ۴ ، ص ۳۶۴ ؛ صدوق ، عیون اخبار الرضا ، ج ۲ ، ص ۱۴۱ ؛ مجلسی ، بحارالأنوار ، ج ۴۹ ، ص ۱۴۰.

۷۵۸۱