را عقب زد وفرمود : عقب رو ، خدا وارد آتشت کند. آن گاه سخنانی در دلداری وتفقد ابوذر ایراد فرمود. (۱)

عقیل نیز سخنانی در بدرقه آن صحابی حقگو ایراد کرد. آن گاه حسن مجتبی عليه‌السلام خطاب به ابوذر چنین فرمود :

عمو! ، اگر نبود که سزاوار نیست بدرقه کننده ، سخنی نگوید ، اگر نبود که بدرقه کننده در هر حال باید برگردد ، سخن کوتاه می کردم ، هرچند افسوسِ ما طولانی است. می بینی که این قوم با تو چگونه رفتار کردند. دنیا را به یاد آن که پایان پذیر است ، رها کن ، ومشکلات وشخصیت های آن را به امید پاداش های جهان دیگر ، تحمل کن. شکیبا باش تا آن که پیامبرت را در حالی که از تو راضی است ، ملاقات کنی.

مروان قضیه را به عثمان گزارش کرد واو به شدت از اقدام علی عليه‌السلام خشمگین شد. پس از آن که علی عليه‌السلام با همراهان ، از بدرقه ابوذر به مدینه بازگشت ، عثمان طی گفتوگوی تندی با علی ، خشم وناراحتی خود را اظهار کرد وبه علی عليه‌السلام گفت : چرا دستور مرا نادیده گرفتی؟! حضرت اظهار داشت : مگر باید در هر معصیتی که به آن دستور می دهی ، اطاعت کنیم؟ ، من خواستم حق ابوذر را ادا کنم. (۲)

۲. در جنگ جمل

حضرت مجتبی عليه‌السلام در جنگ جمل ، در رکاب پدر خود امیرمؤمنان عليه‌السلام در خط مقدم جبهه می جنگید واز یاران دلاور وشجاع علی عليه‌السلام سبقت می گرفت وبر قلب سپاه دشمن حملات سختی می کرد. (۳)

__________________

۱ ـ بیانات امام در نهج البلاغه ، ترجمه فیض الاسلام در قالب خطبه شماره ۱۳۰ نقل شده است.

۲ ـ ابن ابی الحدید ، شرح نهج البلاغه ، ج ۸ ، ص ۲۵۲ ۲۵۵ ; سید علیخان مدنی ، الدرجات الرفیعه ، ص ۲۴۸ ۲۵۱.

۳ ـ ابن شهرآشوب ، مناقب آل أبی طالب ، ج ۴ ، ص ۲۱.

۷۵۸۱