ضمن خطبه های خود آورده ، مانند گوهر درخشانی در لابلای سخنان علی عليه‌السلام می درخشد وهر خواننده ای که با ترکیب کلام عرب آشنا باشد ، در نخستین برخورد میان این دو فرق می گذارد.

انگیزه واقعی

به نظر می رسد آن چه در دفاع از منع نشر وکتابت حدیث عنوان شده ، ظاهر قضیه است ونمی تواند انگیزه واقعی باشد. شواهد وقرائن نشان می دهد که برخی ملاحظات وانگیزه های سیاسی در این امر دخیل بوده است ، از جمله این که آن کس که از نوشته شدن وصیت نامه پیامبر در بستر بیماری جلوگیری کرد (۱) ، همان مجری سیاست منع نشر حدیث است وگویا هدف در هر دو مورد ، یکی بوده است! (۲).

مؤید دیگر این امر ، یکی از سخنان خلیفه دوم خطاب به بعضی از یاران پیامبر است ، چنان که گذشت او در پاسخ آنان که گفتند آیا ما را از این کار منع می کنی؟ ، گفت : نه ، اما ما می دانیم که کدام حدیث را از شما بپذیریم وکدام را رد کنیم ، اما مردم نمی دانند. این سخن نشان می دهد که خلیفه با احادیث منقول ، گزینشی برخورد می کرده است وبدون این که راویان آن ها مانند عبدالله بن مسعودو ابوالدرداء را دروغ گو بداند ، برخی از احادیث آن ها را قابل پذیرش نمی دانست. اینک این سؤال پیش می آید که خلیفه کدام یک از احادیث را با کدام محتوا قابل پذیرش نمی دانست؟ یافتن پاسخ دقیق این سؤال به روشن شدن انگیزه واقعی کمک می کند.

قرائن شهادت می دهد که صدور این بخشنامه ، انگیزه سیاسی داشته ومنظور این بوده است که با این ممنوعیت ، امتیاز بزرگی را که آن روزها نصیب امیرمؤمنان عليه‌السلام شده بود ، از بین ببرند ، زیرا امیرمؤمنان عليه‌السلام هنگامی که پیامبر در قید

__________________

۱ ـ بخاری ، صحیح البخاری ، ج ۱ ، کتاب العلم ، باب ۸۲ ، حدیث ۱۱۲ ، ص ۱۲۰.

۲ ـ ر.ک : بحوث فی الملل والنحل ، ج ۱ ، ص ۶۹ ۷۰.

۷۵۸۱