ولی در همه این بحث ها ومناظرات علمی ، حضرت جواد (در پرتو علم امامت) با پاسخ های قاطع وروشن گر ، هرگونه شک وتردید را در مورد پیشوایی خود از بین می برد وامامت خود ونیز اصل امامت را تثبیت می نمود. به همین دلیل بعد از او در دوران امامت حضرت هادی (که او نیز در سنین کودکی به امامت رسید) ، این موضوع مشکلی ایجاد نکرد ، زیرا دیگر برای همه روشن شده بود که خردسالی تأثیری در برخورداری از این منصب خدایی ندارد.

مناظره با یحیی بن اکثم (۱)

وقتی «مأمون» از «طوس» به «بغداد» آمد ، نامه ای برای حضرت جواد عليه‌السلام فرستاد وامام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا به طوس ، دعوت ظاهری ودر واقع سفری اجباری بود.

حضرت پذیرفت وبعد از چند روز که وارد بغداد شد ، مأمون او را به کاخ خود دعوت کرد وپیشنهاد تزویج دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان کرد.

امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. (۲) مأمون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد وتصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.

او در نظر داشت مجلس جشنی تشکیل دهد ، ولی انتشار این خبر در بین بنی عباس انفجاری به وجود آورد : بنی عباس اجتماع کردند وبا لحن

__________________

۱ ـ یحیی یکی از دانشمندان نامدار زمان مأمون ، خلیفه عباسی بود که شهرت علمی او در رشته های گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص وعام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده ای داشت وبا آن که مأمون ، خود از نظر علمی وزنه بزرگی بود ، ولی چنان شیفته مقام علمی یحیی بود که اداره امور مملکت را به عهده او گذاشت وبا حفظ سمت ، مقام قضاء را نیز به وی واگذار کرد. یحیی علاوه بر این ها ، دیوان محاسبات ورسیدگی به فقرا را نیز عهده دار بود. خلاصه آن که تمام کارهای کشور اسلامی پهناور آن روز زیر نظر او بود وچنان در دربار مأمون تقرب یافته بود که گویی نزدیک تر از او به مأمون کسی نبود. اما متأسفانه یحیی ، با آن مقام بزرگ علمی ، از شخصیت معنوی برخوردار نبود. او علم را برای رسیدن به مقام وشهرت وبه منظور فخرفروشی وبرتری جویی فراگرفته بود. هر دانشمندی به دیدار او می رفت ، آن قدر از علوم گوناگون از وی سؤال می کرد تا طرف به عجز خود در مقابل وی اقرار کند!

۲ ـ در مورد ازدواج امام جواد ، در صفحات آینده توضیح خواهیم داد.

۷۵۸۱