است پس از بازگشت از سفر بدهند؟ گفتم : قرار است بعد از پایان سفر بدهند ، امام فرمود : آیا دوست داری آن ها تا انقضای مدت کرایه وپس دادن شترانت ، زنده بمانند؟ گفتم : آری. فرمود : هر کس بخواهد آن ها زنده بمانند در صف آنان قرار می گیرد وهر کس از آن ها باشد ، داخل جهنم می شود. صفوان می گوید : پس از آن رفتم وتمامی شتران خود را فروختم. هارون خبردار شد مرا خواست وگفت شنیدم شترانت را فروخته ای؟ گفتم : آری ، گفت : چرا؟ گفتم : من پیر شده ام ، غلامان وخدمت کارانم هم آن گونه که باید ، به این کار رسیدگی نمی کنند. هارون گفت : هرگز ، هرگز ، می دانم به اشاره چه کسی شترانت را فروخته ای. موسی بن جعفر تو را به این کار واداشته است. گفتم مرا با موسی بن جعفر چه کار؟! ، هارون گفت این حرف ها را بگذار ، به خدا سوگند اگر به خاطر صفا ومحبت با تو نبود ، تو را می کشتم! (*)

ب. مورد دیگری که بیانگر مبارزه منفی امام هفتم با حکومت ستمگر هارونی است منع ونکوهش «زیاد بن ابی سلمه» (یکی دیگر از یاران پیشوای هفتم) ، توسط آن حضرت از خدمت در دولت هارون است. زیاد بن ابی سلمه می گوید : خدمت امام هفتم موسی بن جعفر عليه‌السلام رسیدم ، به من فرمود : ای زیاد! برای حکومت کار می کنی؟ گفتم : آری. فرمود : چرا؟ گفتم من مردی هستم که به قدری به مردم نیکی کردم که آن ها را عادت به این احسان دادم ونمی توانم این کار را ترک کنم. از طرفی خانواده ام را هم باید سرپرستی کنم وپشتوانه ای هم ندارم. امام به من فرمود : ای زیاد اگر از بالای کوه بلندی بیفتم وقطعه قطعه شوم ، پیش من محبوب تر از این است که برای این ها کاری را به عهده گیرم یا پا روی فرش شان بگذارم (با آن ها رفت وآمد وهمکاری کنم) مگر در یک صورت ، گفتم : فدایت گردم ، نمی دانم در چه صورتی. فرمود : مگر به خاطر رفع گرفتاری واندوه از یک مؤمن ، یا آزادی او از اسیری ، یا پرداخت دین او.

__________________

* ـ طوسی ، اختیار معرفه الرجال ، ص ۴۴۰ ؛ (آیت الله خوئی) ، معجم رجال الحدیث ، ج ۹ ، ص ۱۲۲.

۷۵۸۱