مى شود تصوّر نادرستى است، زيرا:
اولا انرژى مصرف شده در گفتارها و کردارهاى يک انسان، شايد به اندازهاى نباشد که تبديل به يک دانه سيب شود چه رسد به نعمتهاى بى شمار بهشتى!
ثانياً تبديل مادّه و انرژى به يکديگر بر طبق عوامل خاصّى انجام مىگيرد و ربطى به نيکى و بدى اعمال و نيّت فاعلى ندارد و براساس هيچ قانون طبيعى نمىتوان بين اعمال خالصانه و اعمال رياکارانه، فرق گذاشت تا انرژى يکى تبديل به نعمت، و انرژى ديگرى تبديل به عذاب شود.
ثالثاً انرژيى که يکبار در راه عبادتى صرف مىشود ممکن است بار ديگر در راه عصيان بکار رود.
ولى نفى چنين رابطهاى به معناى انکار مطلق رابطه حقيقى نيست، زيرا دايره روابط حقيقى، شامل روابط ناشناخته و تجربه ناپذير هم مىشود و علوم تجربى همانگونه که نمىتوانند رابطه عليّت بين پديده هاى دنيوى و اخروى را اثبات کنند قادر به ابطال همه گونه رابطه علّى و معلولى بين آنها هم نيستند، و فرض اينکه اعمال نيک و بد، تأثير واقعى در روح انسانى داشته باشد و همان آثار روحى، موجب پيدايش نعمتها يا عذابهاى اخروى گردد. نظير تأثير بعضى از نفوس در پديده هاى خارق العاده چنين فرضى نامعقول نخواهد بود بلکه مىتوان براساس اصول فلسفى خاصّى آن را اثبات کرد و بيان آنها متناسب با اين کتاب نيست.
شواهد قرآنى
اما بيانات قرآنى، هر چند در غالب موارد به گونهاى است که رابطه جعلى و قراردادى را به ذهن مىآورد مانند آياتى که مشتمل بر تعبير اجر و جزاء است(١) ولى از آيات ديگرى مىتوان استفاده کرد که رابطه بين اعمال انسان و ثواب و عقاب اخروى، بيش از يک رابطه قراردادى است، بنابراين، مىتوان گفت که تعبيرات دسته اول براى سهولت تفاهم و رعايت حال اکثريت مردم است که ذهنشان با اين گونه مفاهيم، آشناتر است.
__________________
١. تعبير «اجر» در حدود نود بار، و تعبير «جزاء» و مشتقاتش بيش از يکصد بار در قرآن کريم بکار رفته است.