اينک به توضيحى پيرامون عناصر سه گانه تعريف فوق مىپردازيم.
امور خارق العاده
پديده هايى که در اين جهان، پديد مىآيد غالباً از راه اسباب و عللى است که با آزمايشهاى گوناگون، قابل شناخت مىباشد مانند اکثريت قريب به اتفاق پديده هاى فيزيکى و شيميايى و زيستى و روانى. ولى در موارد نادرى، پارهاى از اين پديده ها بگونه ديگرى تحقق مىيابد و مىتوان کليّه اسباب و علل آنها را بوسيله آزمايشهاى حسى شناخت و شواهدى يافت مىشود که در پيدايش اينگونه پديده ها نوع ديگرى از عوامل، مؤثر است مانند کارهاى شگفت انگيزى که مرتاضان، انجام مىدهند و متخصصان علوم مختلف، گواهى مىدهند که اين کارها براساس قوانين علوم مادى و تجربى، انجام نمىيابد. چنين امورى را «خارق العاده» مىنامند.
خارق العاده هاى الهى
امور خارق العاده را مىتوان به دو بخش کلى، تقسيم کرد: يکى امورى که هر چند اسباب و علل عادى ندارد، اما اسباب غيرعادى آنها کم و بيش در اختيار بشر قرار مىگيرد و مىتوان با آموزشها و تمرينهاى ويژهاى به آنها دست يافت مانند کارهاى مرتاضان. بخش ديگر، کارهاى خارق العادهاى است که تحقق آنها مربوط به اذن خاص الهى مىباشد. و اختيار آنها بدست افرادى که ارتباط با خداى متعال ندارند سپرده نمىشود و از اينروى داراى دو ويژگى اساسى است. اولا قابل تعليم و تعلّم نيست، و ثانياً تحت تأثير نيروى قويترى قرار نمىگيرد و مغلوب عاملِ ديگرى واقع نمىشود. اينگونه خوارق عادت، مخصوص بندگان برگزيده خداست و هرگز در دام گمراهان و هوسبازان نمىافتد ولى اختصاص به پيامبران ندارد بلکه گاهى ساير اولياء خدا هم از آنها برخوردار مىشوند و از اينروى، باصطلاح کلامى، همه آنها را «معجزه» نمىخوانند و معمولاً چنين کارهايى که از غير پيامبران سرمى زند بنام «کرامت» موسوم مىگردد چنانکه علمهاى غيرعادى الهى هم منحصر به «وحى نبوّت» نيست و هنگامى که چنين علمهايى به ديگران داده شود بنام «الهام» و «تحديث» و مانند آنها ناميده مىشود.