و اشاعره آنرا انکار کرده و معتقد شدهاند که (در امور تکوينى) آنچه را خدا انجام مىدهد نيکو است، و (در امور تشريعى) آنچه را خدا امر مىکند خوب است نه اينکه چون کارى خوب است خدا آنرا انجام مىدهد يا به آن، امر مىکند.
اما عدليّه معتقدند که افعال، صرف نظر از انتساب تکوينى و تشريعى آنها به خداى متعال متّصف به حسن و قبح مىشوند و عقل انسان هم تا حدودى مىتواند جهت حسن و قبح افعال را درک کند و ساحت الهى را از انجام افعال قبيح، تنزيه نمايد، البته نه بدان معنى که (العياذباللّه) به خدا فرمان بدهد و امر و نهى کند بلکه بدين معنى که تناسب کارى را با آنها کشف مىکند و بر اين اساس، صدور کارهاى قبيح را از خداى متعال محال مىداند.
بديهى است بررسى تفضيلى اين مسأله و پاسخ به شبهاتى که موجب انکار حسن و قبح عقلى از طرف اشاعره شده و سرانجام، ايشان را روياروى عدليّه قرار داده است در حوصله اين نوشتار نيست. همچنين ممکن است سخنان معتزله در اين زمينه نيز نقطه ضعفهايى داشته باشد که بايد در جاى خودش مورد بررسى قرار گيرد. ولى اصل اعتقاد به حسن و قبح عقلى، مورد قبول شيعيان و تأييد کتاب و سنت و تأکيد پيشوايان معصوم (عليهم الصلوة و السلام) مىباشد.
از اينروى، ما در اينجا نخست توضيحى پيرامون مفهوم عدل مىدهيم و سپس اشارهاى به دليل عقلى بر اين صفت که از صفات فعليّه الهى است مىکنيم و در پايان، به حل مهمترين شبهاتى که پيرامون اين مسأله، وجود دارد مىپردازيم.
مفهوم عدل
معناى لغوى عدل، برابرى و برابر کردن است، و در عرف عام به معناى رعايت حقوق ديگران، در برابر ظلم (= تجاوز به حقوق ديگران) بکار مىرود، و از اينروى، عدل را به اين صورت، تعريف کرده اند:
«إعطاء كلِّ ذى حقٍّ حقَّه». و بنابراين بايد نخست موجودى را در نظر گرفت که داراى حقى باشد تا رعايت آن «عدل» و تجاوز به آن «ظلم» ناميده شود. ولى گاهى توسعهاى در مفهوم