مقدّمه
دانستيم که اساسى ترين مسائلى که هر شخص عاقلى بايد آنها را حل کند تا بتواند يک زندگى انسانى و خردپسند داشته باشد عبارتست از:
١- هستى جهان و انسان از کيست؟ و تدبير و اراده آنها به دست چه کسى است؟
٢- سرانجام زندگى و مقصد نهائى انسان کجاست؟
٣- باتوجه به نيازى که هر انسانى براى شناختن راه صحيح زندگى دارد تا با پيمودن آن، به سعادت حقيقى و کمال مطلوبش برسد چه وسيله تضمين شدهاى براى تحصيل اين شناخت وجود دارد؟ و در اختيار چه کسانى است؟
پاسخ صحيح به اين پرسشها همان اصول سه گانه (توحيد، معاد، نبوّت) است که اصلى ترين عقايد در همه اديان آسمانى بشمار مىرود.
در نخستين بخش از اين کتاب، به بررسى مسائل «خداشناسى» پرداختيم و به اين نتيجه رسيديم که همه آفريدگان، هستى خود را از آفريدگار يگانه، دريافت مىدارند و همگى تحت تدبير حکيمانه او هستند و هيچکدام در هيچ شأنى و در هيچ کارى و در هيچ زمان و مکانى بى نياز از او نيستند.
اين مطالب را با براهين عقلى، اثبات کرديم(١) و توضيح داديم که اينگونه مسائل را تنها از
__________________
١. اشاره به بعضى از آيات کريمه قرآن در خلال بحثها به عنوان استدلال نبود بلکه به منظور توجه دادن به موارد طرح اين مسائل قرآن کريم بود.