«وَ لَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»(١).
و همانا پروردگارت (آنقدر) به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوى.
اشاره به آمرزش الهى است که به واسطه شفاعت آن حضرت شامل حال کسانى که استحقاق دارند مىشود.
بنابراين، بزرگترين و نهائى ترين اميد مؤمنان گنهکار، شفاعت است ولى در عين حال نبايد از «مکر الهى» ايمن شوند و بايد هميشه بيمناک باشند که مبادا کارى از آنها سر زده باشد يا سر بزند که موجب سوء عاقبت و سلب ايمان، در هنگام مرگ گردد و مبادا علاقه به امور دنيوى به حدّى در دلشان رسوخ يابد که (العياذباللّه) با بغض خداى متعال از اين جهان بروند بدان جهت که مىبينند اوست که به وسيله مرگ، بين ايشان و محبوبها و معشوقهايشان جدايى مىافکند.
مفهوم شفاعت
شفاعت که از ريشه «شفيع» به معناى «جفت» گرفته شده در محاورات عرفى بدين معنى به کار مىرود که شخص آبرومندى از بزرگى بخواهد که از کيفر مجرمى در گذرد يا بر پاداش خدمتگزارى بيفزايد. و شايد نکته استعمال واژه شفاعت در اين موارد، اين باشد که شخص مجرم به تنهايى استحقاق بخشودگى را ندارد يا شخص خدمتگزار به تنهايى استحقاق افزايش پاداش را ندارد ولى ضميمه شدن و جفت شدن درخواست «شفيع» چنين استحقاقى را پديد مىآورد.
در موارد متعارف، علت اينکه کسى شفاعت شفيعى را مىپذيرد اين است که مىترسد اگر نپذيرد شفاعت کننده رنجيده شود و رنجش خاطر وى موجب محروميّت از لذّت مؤانست و خدمت و يا حتى موجب ضررى از ناحيه شفيع گردد. مشرکانى که آفريدگار جهان را داراى اوصاف انسانى و از جمله نياز انس با همسر و نديمان و کمک ياران و همکاران و يا ترس از انبازان و همتايان مىپنداشتند براى جلب توجّه خداى بزرگ يا مصونيّت از خشم وى دست به دامن خدايان پندارى مىزدند و به پرستش فرشتگان و جنّيان و کرنش در برابر بتها و تنديسها
__________________
١. ر. ک: الضحى / ٥.