مقدّمه

دانستيم که عامل اصلى در سعادت و شقاوت ابدى، ايمان و کفر است و ايمان پايدار، سعادت جاودانى را تضمين مى‌کند هر چند ارتکاب گناهان، موجب عذابهاى محدودى شود؛ و از سوى ديگر، کفر پايدار، موجب شقاوت ابدى مى‌شود و با وجود آن، هيچ کار نيکى سبب سعادت اخروى نمى‌گردد.

ضمناً اشاره کرديم که ايمان و کفر، قابل شدّت و ضعف مى‌باشد و ممکن است تراکم گناهان بزرگ به سلب ايمان بينجامد. و همچنين انجام کارهاى نيک، ريشه کفر را ضعيف مى‌کند و ممکن است زمينه ايمان را فراهم سازد.

از اينجا اهميّت سؤال درباره رابطه بين ايمان و عمل، روشن مى‌شود و در اين درس به توضيح پاسخ آن مى‌پردازيم.

رابطه ايمان با عمل

از بيان گذشته روشن شد که ايمان، حالتى است روانى که از دانش و گرايش، مايه مى‌گيرد و لازمه‌اش اين است که شخص با ايمان، تصميم اجمالى بر عمل کردن به لوازم چيزى که به آن ايمان دارد بگيرد.

بنابراين، کسى که آگاه به حقيقتى است ولى تصميم دارد که هيچ‌گاه به هيچ يک از لوازم آن،

۵۱۱۳