٣- ويژگى سوم اين است که بايد جهان آخرت، دست کم داراى دو بخش مجزّا براى رحمت و عذاب باشد تا نيکوکاران و تبهکاران از يکديگر تفکيک شوند و هرکدام به نتيجه اعمال خودشان برسند و اين دو بخش، همان است که در لسان شرع به نام بهشت و دوزخ ناميده مىشود.
٤- ويژگى چهارم که بخصوص از برهان عدالت به دست مىآيد اين است که جهان آخرت بايد از چنان وسعتى برخوردار باشد که گنجايش پاداش و کيفر همه انسانها را با هرگونه عمل نيک و بدى داشته باشد و مثلاً اگر کسى ميليونها انسان را به ناحق به قتل رسانيده است امکان کيفر او در آن جهان باشد و متقابلا اگر کسى وسيله حيات ميليونها نفر را فراهم کرده است پاداشِ در خورى براى وى ممکن باشد.
٥- ويژگى بسيار مهم ديگرى که از همين برهان عدالت به دست مىآيد و در ذيل تقرير آن، اشاره شد اين است که بايد جهان آخرت «دار جزاء» باشد نه «دار تکليف».
توضيح آنکه: زندگى دنيا به گونهاى است که انسان، ميلها و رغبتهاى متضاد و متزاحم، پيدا مىکند و همواره بر سر دو راهيهايى واقع مىشود که ناچار است يکى از آنها را انتخاب کند. و همين امر، زمينه تکليف را فراهم مىسازد تکليفى که تا آخرين لحظات عمرش ادامه يابد و حکمت و عدالت الهى اقتضاء دارد که عمل کنندگان به تکاليف، به پاداش شايسته؛ و سرپيچى کنندگان به کيفر در خورى برسند. اکنون اگر فرض کنيم که همين زمينه هاى تکليف و مجال گزينش راه، در عالم آخرت هم فراهم باشد مقتضاى رحمت وجود و فيّاضيّت الهى آن است که مانع انجام تکليف و انتخاب راه نشود. و بدين ترتيب، عالم ديگرى براى پاداش و کيفر لازم مىشود و در حقيقت عالمى که آن را «آخرت» فرض کرده بوديم «دنياى» ديگرى به حساب مىآيد و عالم آخرت حقيقى، همان عالم آخرين و نهائى خواهد بود که ديگر جاى تکليف و آزمايش و زمينه آن يعنى تضادّ و تزاحم خواسته ها نباشد.
و از همين جا يکى از مهمترين فرقها بين عالم دنيا و عالم آخرت، روشن مىشود. يعنى عالم دنيا عالمى است که زمينه انتخاب و گزينش و آزمايش دارد، و عالم آخرت عالمى است که تنها سراى تحقق پاداشها و کيفرها و نتايج ابدى اعمال نيک و بدى است که در دنيا انجام