خدايان مفروض، مجسمه ها و نشانه هاى سمبوليک بسازند و به پرستش آنها بپردازند. و کم کم، خود بتها در ميان توده هاى کوتاه فکر، جنبه اصالت پيدا کردند و هر ملت بلکه هر قبيلهاى براساس توهّمات خودشان آيينهايى براى پرستش بتها وضع نمودند تا از طرفى گرايش فطرى به خداپرستى را به صورت بَدَلى، ارضاء کنند و از طرف ديگر، به تمايلات حيوانى و هوسهاى خودشان رنگ تقدس ببخشند و آنها را در قالب مراسم مذهبى بريزند و هنوز هم برگزارى جشنهاى توأم با رقص و پايکوبى و ميگسارى و شهوترانى به عنوان مراسم مذهبى در ميان بت پرستان، رواج دارد.
افزون بر همه اينها اغراض خودخواهانه و برترى جويانه قدرتمندان و جبّاران بود که موجب سوء استفاده از افکار و عقايد ساده لوحانه توده هاى مردم مىشد و از اينروى، براى توسعه قدرت و سلطه خودشان افکار شرک آميز را القاء و ترويج مىکردند و براى خودشان نيز نوعى ربوبيّت قائل مىشدند و پرستش طاغوتها را جزء مراسم مذهبى، قلمداد مىنمودند. چنانکه نمودهاى روشنى از اين انگيزه ها را در ميان سلاطين چين و هند و ايران و مصر و ديگر کشورها مىتوان يافت.
به هر حال، آيينهاى شرک آميز، تحت تأثير علل و عوامل مختلفى در ميان انسانها شکل گرفت و رواج يافت و مانع رشد و تکامل واقعىِ انسانها در سايه پيروى از دين الهى و توحيدى گرديد و از اينروى، بخش عظيمى از تلاشهاى پيامبران خدا به مبارزه با شرک و مشرکان، اختصاص داده شد، چنانکه داستانهاى ايشان در قرآن کريم مکرراً بيان شده است.
بنابراين، اساس عقايد شرک آميز را اعتقاد به ربوبىّ موجودى غير از خداى متعال براى برخى از پديده هاى جهان، تشکيل مىداده است و حتى بسيارى از مشرکان، معتقد به يگانگى آفريننده جهان بودهاند و در واقع، توحيد در خالقيّت را پذيرفته بودهاند ولى در مرتبه نازلتر، خدايان درجه دومى قائل بودهاند که به گمان ايشان، اداره و تدبير جهان را مستقلا به عهده دارند و خداى آفريننده را خداى خدايان و ربّ الارباب مىناميده اند.
اين خدايان کارگردان به گمان بعضى، فرشتگان هستند که اعراب مشرک، ايشان را دختران خدا مىپنداشتند، و به گمان بعضى جنّيان و پريان هستند، و به گمان بعضى ديگر، ارواح ستارگان يا ارواح بعضى از انسانهاى پيشين يا نوع خاصى از موجودات نامرئى.