همان گونه که در نخستین مثال بالا پیدا است ، گاه قید ، خود ، دارای حرف اضافه ومتمّ م است. باید دقّت کنیم که متمّ م را قید نپنداریم. در جمله مزبور ، «سرعت» متمِّم است ، امّا مجموع حرف اضافه ومتمّم (با سرعت) قید است.

قید ، بر خلاف انواع دیگر کلمه ، از طرفی نوع است واز طرفی نقش. آن جا که به جایگاه صرفی کلمه نظر داریم ، آن را از نوع قید می نامیم وآن جا که به جایگاه نحوی می نگریم ، آن را دارای نقش قید می دانیم. قید دارای ساخت یا ساخت های مخصوص ومنحصر نیست. البتّه بعضی از ساخت ها غالباً به شکل قید به کار می روند ، مثلاً واژه های عربی تنوین دار معمولا در زبان فارسی قید هستند :

اگر ما مطلقاً مطابق فضیلت رفتار کنیم ، اجباراً دستور عقل را به کار برده ایم. (١)

نکته نگارشی : بعضی گمان می کنند که استفاده از قید تنوین دار عربی در زبان فارسی نادرست است. باید گفت که اگر کلمه عربی تنوین بگیرد وبه شکل قید به کار رود ، کاملاً صحیح است ، مانندِ «مطلقاً» و «اجباراً».

البتّه مناسب تر است که در استفاده از قیدهای تنوین دار زیاده روی نکنیم تا نوشته زیباتر وخوش آهنگ تر شود. امّا افزودن تنوین به کلمات غیر عربی نادرست است وچنین قیدهایی مجعول وغلط هستند ، اگر چه مشهور باشند. مثلاً این قیدها نادرستند : تلفناً ، تلگرافاً ، زباناً ، جاناً ، گاهاً.

می توان قیدهای تنوین دار عربی را بدون تنوین وبا الف خواند ، همان گونه که حالاً همواره حالا خوانده می شود. مثلاً می توان گفت : اَصلا ، اَبدا. البتّه سزاوارتر است که همان شکل تنوین دار حفظ شود تا اصل کلمه نمودار گردد ، مگر در مواردی چون «حالا» که همین شکل آن بسیار رایج شده است.

نیز ساختِ «اسم یا صفت + آنه» اگر با موصوف همراه نشود ، معمولا قید است :

ایمان ، انگیزه واسلحه عظیم وخطیری است برای تهی دستانه وغیرتمندانه جنگیدن وپیروز شدن. (٢) (قید برای دو اسمِ «جنگیدن» و «پیروز شدن»)

همان گونه که گفتیم ، قید معمولاً فعل را به مفهومی مقید می سازد وبه این ترتیب ، درباره آن توضیح می دهد. امّا نباید پنداشت که هر کلمه توضیح دهنده درباره فعل ، قید است. برای تشخیص قید از غیر قید ، باید به این نکته توجّه کرد که چنانچه قید در جمله نباشد ، غرض اصلی جمله آسیب نمی بیند ، بلکه فقط توضیحی از آن کاسته می شود. امّا گاهی چنانچه کلمه توضیح دهنده فعل را حذف کنیم ، غرض اصلی جمله مخدوش می شود. به این مثال عنایت کنید :

همیشه او را در جبهه حاج بخشی صدا می زدند.

در این جمله «حاج بخشی» تمیز (یا مکمِّل) است ونباید آن را قید دانست ، زیرا اگر آن را حذف کنیم ، غرض اصلی جمله آسیب می بیند. امّا در همین جمله ، «همیشه» قید است ، زیرا با حذف آن ، غرضِ اصلی جمله محفوظ می مانَد.

__________________

١ ـ فریاد روزها / ٤٥.

٢ ـ با سرود خوان جنگ در خطّه نام وننگ / ٤. (در این مثال ، به جای اسلحه باید سلاح را به کار برد.) ٥٨

۳۹۱۱