شاعرانه :

شمع وجودش خاموش گشت.

بیزارانه :

به دَرَک واصل شد.

اصولاً هر گزینش بیانگر هدفی یا سبکی است. در آثار هنرمندان بزرگ ، معمولا با زیباترین ومؤثّرترین (= بلیغ ترین) گزینش ها رو به روییم. در این حالت ، نمی توان واژه ای برتر را به جای واژه اصلی نهاد. مثلا اگر به این بیت از فردوسی بنگریم ، تأثیر گرایش های حماسی او را کاملا احساس می کنیم :

پر از برف شد کوهسار سیاه

همی لشکر از شاه بیند گناه

این تعبیر در بیان پیری شاعر به کار رفته است. می بینید که با عنایت به نگرش شاعر ، با مناسب ترین تعبیر در بیان پیری وسفیدی موی وی رو به روییم.

از دیدگاه زبان شناسی ، چنین گزینش وانتخابی را «گزینش در محور جانشینی» می نامند. پس «گزینش در محور جانشینی» عبارت است از انتخاب واحدی از واحدهای کلامی ، مثل کلمه وعبارت ، به طوری که نتوان واحدی مناسب تر را جایگزین آن کرد. به عبارت دیگر ، در این نوع گزینش ، از میان واحدهای نامزد وداوطلب برای نشستن در یک مکان ، یکی را که از همه مناسب تر است انتخاب می کنیم. البتّه گاه نیز همه یا بیش تر واژه های دو متن یکسانند ، امّا آهنگ ولحن یا موقعیت وترکیب واژه ها متفاوت است. به طنز ، گفته اند که شبی سعدی در خواب با فردوسی گفتوگو داشت واین بیت را برایش خواند :

خدا کِشتی آن جا که خواهد بَرَد

وگر ناخدا جامه بر تن دَرَد

فردوسی گفت که من اگر به جای تو بودم ، چنین می سرودم :

بَرَد کشتی آن جا که خواهد خدای

وگر جامه بر تن دَرَد ناخدای

می بینید که سخن سعدی مطابق منطق دستور زبان است ، امّا سخن فردوسی با روح انقلابی وپر تلاطم او سازگار است.

شاعر معاصر ، حمیدی شیرازی ، همین معنی را چنین سروده است :

ناخدا گر جامه را بر تن درد

هر کجا خواهد خدا کِشتی بَرَد

چنین گونه ای از انتخاب در اصطلاح زبان شناسی ، «گزینش در محور همنشینی» نامیده می شود. «گزینش در محور همنشینی» عبارت است از انتخاب مناسب ترین ترکیب وتنظیم برای واحدهای مشابه کلامی. روشن است که این نوع گزینش کاملاً تابع مختصّات زبانی وسبک هر نوشته است.

پرهیز از تکلّف وتصنّع

گاه ممکن است پیچیدگی نوشته سبب شود که زیبایی ها وظرافت های آن محو شوند؛ واین ، چنان

۳۹۱۱