همزه وعین وهای صامت در پایان کلمه نیاید. مثال :

اعضاء ، شَمْعْ ، کُنْهْ.

به همین دلیل ، بِهتر است در نوشتن وخواندن ، همزه پایانی جمع های مکسّر عربی را بیندازیم. البتّه این کار هرگز در کلمات دیگر چون «جزء» و «سوء» پیشنهاد نمی شود ، چون تشخیص کلمه را بسیار دشوار می سازد.

آوردن این قواعد به آن معنا نیست که هرگز از چنین واژه هایی استفاده نکنیم؛ بلکه غرض این است که با وجود معادل های خوش آهنگ تر ، چنین واژه هایی را به کار نگیریم.

دو. کلمه یا عبارت ، دراز وترکیب در ترکیب ودارای هجاهای فراوانِ پیاپی نباشد. مثال :

غافلگیر کننده ترین ، ناراحتی کشیده تر ، بیرون آورده نشده است.

اصولا کلمه ها یا ترکیب هایی که بیش از هفت هجا داشته باشند چندان خوش آهنگ نیستند.

اکنون به فراخور این بحث ، از این نکته یاد می کنیم که بسیاری از مناجات ها ودعاهای امامان معصوم (علیهم السلام) نمونه های عالی خوش آهنگی اند. صرف نظر از صنعت سجع که پیش تر درباره آن سخن رفت ، ترکیب بندی وساختار عمومی عبارات در ادعیه ما ، خود ، جلوه ای از زیبایی وکمال است.

حال سزاوار است که به تناسبِ بحث از خوش آهنگی نوشته ، قدری درباره عَروض وآهنگ سخن نیز سخن بگوییم. دلیلِ اهمّیت آشنایی با عروض این است که بسیار رخ می دهد که گوینده یا نویسنده ای در میان کلام خویش ، از شعر مدد می جوید تا نوشتار وگفتارش را طراوت وتنوّع بخشد. ولی با اندوه باید گفت که شماری از اهل قلم از آن جا که با موسیقی شعر (عروض) خوب آشنا نیستند ، دو اشتباه بزرگ را مرتکب می شوند : یکی این که شعر را نادرست نقل می کنند وکلمه یا هجایی را می اندازند یا جا به جا می کنند؛ ودیگر آن که شعر را با آهنگی نامناسب وبد عرضه می دارند.

به همین دلیل است که این فصل را به عروض وآهنگ شعر اختصاص داده ایم تا نویسنده متعهّد هرگاه به اندیشه استفاده از شعر روی می آورَد ، روح شاعرِ درگذشته را نیازارد وتن شاعر حاضر را نلرزاند ومخاطبان فرهنگمند را افسرده نسازد.

عَروض

عَروض یعنی آنچه شعر به آن عرضه می شود وبا آن مِحَک می خورد. در اصطلاح ، عروض از دانش های ادبی است که در باره چگونگی ایجاد وزن وانواع آن ونیز شگردهای ویژه آهنگ شعر سخن می گوید.

وزن

وزن یعنی نظم وتناسبی خاص در صدای کلام که نوعی آهنگ وموسیقی به آن می بخشد. واحد وزن

۳۹۱۱