دو. برابریابی دستوری

در این مرحله ، باید کوشید که زبان مبدأ در قالب وریخت دستوری وساختاری زبان مقصد قرار گیرد ، نه این که ساختار خود را بر زبان مقصد تحمیل کند.

البتّه این سخن در جایی صدق می کند که ساختار خاصّ دو زبان مبدأ ومقصد متفاوت باشد. مثلاً فعل ماضی در زبان عربی ، گاه معنای مضارع می دهد. در این حال ، مترجم باید آن فعل را مستقیماً به مضارع ترجمه کند وتابعِ صیغه ماضی عربی نباشد. برای مثال ، به این جمله بنگرید :

کان اللّه علی کلّ شیء قَدیراً.

فعل این جمله را نمی توان به زبان ماضی ترجمه کرد ، بلکه باید گفت :

خدا بر هر چیز توانا است.

نیز به این مثال عنایت کنید :

He didn't know why he could stay in the air.

او نمی دانست چرا می توانست در هوا بماند.

همان گونه که می دانید ، ما در این گونه موارد ، فعل دوم را به زبان حال تبدیل می کنیم ودر حقیقت معنای گذشته را از فعل اوّل به آن انتقال می دهیم. پس ترجمه درست آن جمله چنین است ، گر چه عینِ جمله مبدأ نیست :

او نمی دانست چرا می تواند در هوا بماند.

سه. برابریابی واژگانی

هنگامی که توانستیم جمله را تحلیل کنیم وساخت مناسب آن را در زبان خود بیابیم ، نوبت به انتقال می رسد. در انتقال ، باید نخست واژه های مناسب را در برابر واژه های متن مبدأ نهاد. در این مرحله ، حتماً باید نخست در فضای واژگانی زبان مقصد قرار گیریم. این کار به ویژه در ترجمه اصطلاحات وعبارات خاص وتعبیرهای ادبی بسیار ضرورت دارد. مثال :

علی کَثیرُ الرَّماد.

علی پُرخاکستر است.

علی سخاوتمند است.

می بینید که جمله اوّل معنایی درست را به ما انتقال نمی دهد. پس باید نخست خود را در فضای کنایی آن جمله عربی قرار دهیم وسپس به انتقال بپردازیم. به این ترتیب ، به جمله دوم دست می یابیم.

در برابریابی واژگانی ، بهره گیری از «فرهنگ لغت» اصیل ویکزبانه بسیار ضرورت دارد. اصیل

۳۹۱۱