پیچیده ، نخست باید ارکان جمله وآن گاه اجزای آن را تشخیص داد. این تحلیل سبب می شود که به هنگام انتقال مطلب به زبان مقصد ، منظور اصلی را انتقال دهیم ونه فرعیاتِ اصل نما را. به این مثال بنگرید :
He asked himself these questions over and overagain as he sat with a cigar between his teeth and his long legs stretched out on the opposite seat
در این جمله ، با سه قسمت رو به روییم : یک جمله پایه ودو جمله پیرو. جمله دارای یک خط ، پایه است؛ جمله دارای دو خط ، پیرو اوّل است؛ وجمله دارای سه خط ، پیرو دوم است. با این تحلیل ، ترجمه جمله مزبور بسیار ساده می شود :
همچنان که نشسته بود وسیگاری به لب داشت وپاهای درازش را بر صندلی مقابل نهاده بود ، پیاپی از خود چنین سؤال هایی می کرد.
اگر آن تحلیل دستوری در این جمله مرکّب صورت نپذیرد ، احتمالاً مترجم جمله هایی از این گونه را تحویل خواهد داد :
او این سؤال ها را پیاپی از خود می پرسید. در همین حال ، با یک سیگار بین لبانش نشسته بود وپاهای درازش روی صندلی مقابل پهن بود.
به منظور تحلیل جمله در هر زبان ، باید جمله های هسته ای را در آن زبان شناخت. مثلا باید دانست که در زبان عربی ، جمله های هسته ای عبارتند از :
فعل لازم + فاعل :
عَلِمَ اللّه.
فعل متعدّی + فاعل + مفعولٌ به :
عَلَّمَ اللّه الإِنسانَ.
فعل ناقص + اسم + خبر :
کان اللّهُ علیماً.
مبتدأ + خبر :
اللّهُ علیمٌ.
پس از شمارش جمله های هسته ای ، درمی یابیم که جمله مورد تحلیل ما در کدام دسته قرار می گیرد. به این سان ، ارکان واجزای جمله بازشناخته می شوند.
این ، مثالی از کاربرد تحلیل دستوری در ترجمه است. پیدا است که دیگر آگاهی های دستوری نیز می توانند راهگشای ترجمه باشند. شناخت قیدها وانواع آنها ، آشنایی با حروف اضافه وربط وکاربردهای مختلفشان ، بررسی نقش هر کلمه در جمله ، ودیگر گونه های تحلیل دستوری نقشی مهم در صحّت وروانی ترجمه دارند.