باشد. مثلاً در پاراگراف مزبور ، به درستی ، هسته پاراگراف «اقامه برهان نظم برای اثبات وجود خدا» است. حال اگر هسته پاراگراف ، خودِ «برهان نظم» به طور کلّی بود ، باید در یک پاراگراف به همه مطالب مربوط به این برهان پرداخته می شد ، از قبیلِ «اقامه این برهان برای اثبات وجود خدا ورابطه آن با برهان های دیگر» ، «تعریف برهان نظم» ، و «نقدهای وارد شده بر این برهان». روشن است که هر یک از این موضوع ها ، باید هسته پاراگرافی مستقل باشد.

این که در نوشته ای چند پاراگراف وجود داشته باشد ، به مقدار مطالب هر نوشته وسَبْک وقالب آن بستگی دارد. در نوشته های متعارف ومقالات معمول ، مناسب است که در هر صفحه کتابی دست کم دو پاراگراف دیده شود ، البتّه مشروط به این که مطلب چنین اقتضا کند.

مطلبی که در یک پاراگراف بیان می شود ، نباید در پاراگرافی دیگر تکرار شود ، مگر این که تکرار آن ضرورت داشته باشد. مثلاً گاه مطلبی را به اجمال بیان می کنیم ودر جای دیگر می خواهیم آن را به تفصیل بازگوییم. در این حال ، باید دیگر بار تصویری از مطلب به خواننده ارائه دهیم. امّا در غیر ضرورت ، هرگز نباید پاراگراف ها اشتراک مطلب داشته باشند. وحدت وانسجام پاراگراف اقتضا می کند که هر موضوع در جای خود بیاید وپاراگرافی را که جایگاه موضوعی دیگر است ، اشغال نکند.

میان پاراگراف ها باید پیوستگی کامل باشد تا خواننده همگام با نویسنده پیش رود ورشته کار را از دست ندهد. هرگاه نویسنده از اندیشه ای به اندیشه دیگر منتقل می شود ، باید خواننده را نیز با خود همراه ببرد ، به گونه ای که میان آن دو جای خالی احساس نشود. البتّه گاه نویسنده با انتقال از یک پاراگراف به پاراگراف دیگر مضمون را عوض نمی کند ، بلکه جنبه ای دیگر از مضمون را پی می گیرد یا آن را به شیوه وسیاقی دیگر بازگو می کند. این ، خود ، به تنوّع وچشمنوازی نوشته کمک می کند.

معمولا در آغاز هر پاراگراف ، کلمه یا عبارتی می آید که انتقال از مضمون یا جنبه یا سیاق را به خواننده بفهماند واو را آماده این انتقال سازد. امّا بِه ترین شیوه ، «گذارِ بازتابی» است ، یعنی طنین وپژواک اندیشه پاراگراف پیشین در پاراگراف بعد آورده شود. این طنین افکنی گاه به صورت تکرار واژگان وعبارات یا جمله آخر پاراگراف پیش ، وگاه به شکل آوردن چکیده آن یا اشاره به آن است. یادآوری می کنیم که همه این شیوه های گذار وانتقال می توانند به تنوّع وتناوب در یک نوشته به کار روند.

اکنون ، به نمونه ای از انتقال به پاراگراف بعد بنگرید که از نوعِ «ربطِ واژگانی با آوردن قید تأکید» (= والبتّه) است :

اگرچه خداوند دنیا را زندان مؤمنان خواسته است ، این محبس وتنگنا را نه برای تعذیب آنان ، که برای تربیتشان ، ساخته است تا در رهگذار طوفان ها وکوران ها چون درختی ستبر ، قامت راست کنند وآن گاه که بهار می رسد ، بار وبر دهند ورهگذران را از سایه خویش آرامش بخشند.

۳۹۱۱