٣ ـ اُسطوره
(١) اسطوره در لغت به معنی افسانه وقصّه است. در اصطلاح ، اسطوره به قصّه ای اطلاق می شود که منشأ تاریخی نامعلومی دارد. منظومه اساطیر مجموعه چنین قصّه هایی است که معمولاً مضامینی چون منشأ جهان ، آفرینش انسان ، جنگ خدایانِ افسانه ای وقهرمانان ، یا مصائبی را که بر اقوام کهن رفته ، در برمی گیرد.
٤ ـ اِطْناب
(٢) در لغت ، دراز گفتن ودر اصطلاح ، پرگویی به حدّی که از اقتضای تفهیم مقصود تجاوز کند. بالاترین حدّ اطناب در نثرهای انشایی قرن ششم وهفتم ، از قبیل ترسّلات ومکاتیب ومقامات یافت می شود که هدف آنها انتخاب واستعمال هر چه بیش تر لفظ در برابر معنی بوده است.
٥ ـ اِغراق (٣)
در لغت به معنی سخت کشیدن کمان است؛ امّا در اصطلاح ، وصف ومدح یا ذمّ چیزی است زیادت از حدّ معمول به گونه ای که با عقل جور در نیاید وممکن نباشد ، همچون :
آهِ سعدی اثر کند در سنگ
نکند در تو سنگدل تأثیر.
٦ ـ اِلتفات ، خطاب شاعرانه (٤)
التفات در لغت به معنی «از گوشه چشم نگاه کردن» وواپس نگریستن است؛ ودر اصطلاح ، صَناعتی است که به موجب آن ، شاعر یا نویسنده در اثنای بیان مطلب ، از غیبت به خطاب توجّه کند یا از خطاب به غیبت متوجّه شود؛ ونظایر آن ها.
نمونه التفات از غیبت به خطاب وتکلّم :
گر دنیی وآخرت بیارند
کاین هر دو بگیر ودوست بگذار
ما یوسف خود ، نمی فروشیم
تو سیم سپید خود نگهدار
(سعدی)
٧ ـ ایجاز (٥)
در لغت به معنی کوتاه سخن گفتن است ودر اصطلاح ، بیان مقصود در کوتاه ترین لفظ وکم ترین عبارت. ایجاز ، خود ، بر دو قسم است : «ایجاز قصر» و «ایجاز حذف». ایجاز قصر به واسطه حذف
__________________
١ ـ myth ٢ ـ cicumlumlocution : periphrasis
٣ ـ hyperbole under statement ٤ ـ apostrophe
٥ ـ brachiogy