زبان دوره جدید ، «زبان دَری» نامیده شده است. زادگاه این زبان ، ناحیه مدائن بوده است. زبان دری در کنار زبان پهلوی در اواخر عهد ساسانی حضور داشته وزبان رایج مردم پایتخت بوده است. زبان پهلوی در اواخر حکومت ساسانی به صورت رسمی ومکتوب در آمد ودر مقابل ، زبان دری در تداول عامّه رواج یافت ، امّا زبان مکتوب نگشت. تکیه گاه های اصلی زبان پهلوی ، یکی حکومت ساسانی ودیگری دین زردُشت بودند. با طلوع خورشید اسلام ، این دو تکیه گاه برافتادند وزبان پهلوی رو به انقراض نهاد. همین که زبان پهلوی از تداول عامّه دور افتاده بود ، به چنین انقراضی کمک کرد. آن گاه ، «فارسی دری» که از پیش میان مردم رایج گشته بود ، جایگزین آن گشت.

زبان دری ، صورت تحوّل یافته زبان پهلوی است. با این حال ، تفاوت های این دو زبان بسیار چشمگیر است. مثلا «گاف» های پس از مصوّت بلند وفتحه ، در فارسی دری افتادند وواژه هایی چون داناگ ، گیتیگ ، مینوگ ، وخانَگ به دانا ، گیتی ، مینو ، وخانه تبدیل شدند. این نمونه ای بود از تغییرات صوری. در ساختمان نحوی وصرفی زبان نیز تفاوت هایی عمده میان این دو زبان به چشم می خورَد.

در قرن های بعد ، رفته رفته کلمه دَری حذف شد واین زبان ، فارسی نامیده گشت که خود ، معرَّب «پارسی» است. البتّه آنچه گفتیم نباید با استعمال های خاصّ کلمه دَری یکسان دانسته شود. مثلاً زرتشتیان یزد وکرمان ، لهجه خاصّ خود را دری می نامند. همچنین فارسی زبانان افغانستان ، به ادلّه ای ، از سال ١٣٤٥ به این سو ، زبان خود را دری نام نهاده اند.

پس از طلوع خورشید اسلام ، واژه ها وتعابیر عربی رفته رفته به زبان فارسی راه یافتند. این نفوذ ، بیش تر دو جهت داشت : یکی آن که برخی واژه های عربی بسیار روان تر وساده تر از واژه های فارسی بودند؛ دیگر این که گاه برای یک واژه یا اصطلاح عربی ، برابری در فارسی یافت نمی شد واز این رو ، همان را به کار می بردند. از این گذشته ، از قرن چهارم به بعد ، در همه مدارس ایران ، زبان رسمی درسی ، عربی بود که با فرهنگ دینی ما سازگاری داشت.

بر اثر همین نفوذ ، نثر مصنوع وپیچیده فارسی پدیدار گشت ورواج یافت. شروع این نثر فنّی در اوایل قرن ششم قمری وکمال آن در اواخر قرن هفتم صورت پذیرفت. از ویژگی های این نثر می توان به این موارد اشاره کرد : پیچیدگی لفظ ومعنی؛ بهره گرفتن از صنایع بدیعی فراوان؛ اقتباس وتضمین آیه ها وروایت ها؛ به کارگیری اشعار ومَثَل های بسیار در نثر.

از آغاز قرن هشتم به بعد ، معمولا نثر فارسی در مسیر سادگی گام نهاده است. پس از مشروطیت ، زیر نفوذ ادبیات وفرهنگ بیگانگان ، بهویژه غربیان ، زبان ما از واژه ها واصطلاح های بیگانه بسیار وام گرفته است. بیداردلان دلسوز فرهنگ فارسی ، بر آنند که نباید به مقابله یکسره وافراطی با میراث های غربی یا عربی بازمانده در زبان فارسی پرداخت. زبان زنده باید رهاوردهای دیگران را بگیرد ، بررسی کند ، وآنچه را شرط پویایی زبان است در خود راه دهد؛ امّا به دو شرط : زیر سیطره آنها قرار نگیرد؛ تغییرهای

۳۹۱۱