مى پرداختند و مىگفتند.
«هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللّه»(١).
اينان شفيان ما نزد اللّه هستند. و نيز مىگفتند.
«ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى»(٢).
اينان را پرستش نمىکنيم؛ جز اين منظور که قرب و منزلتى براى ما نزد اللّه تحصيل کنند. و قرآن کريم در مقام ردّ چنين پندارهاى جاهلانهاى مىفرمايد:
«لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ»(٣).
ولى بايد توجه داشت که نفى چنان شفيعان و چنين شفاعتى به معناى نفى مطلق شفاعت نيست و در خود قرآن کريم آياتى داريم که «شِفاعت بِإِذْنِ اللّه» را اثبات، و شرايط شفيعان و نيز شرايط کسانى که مشمول شفاعت، واقع مىشوند را بيان فرموده است و پذيرفته شدن شفاعت شفيعانِ مأذون، از طرف خداى متعال، به واسطه ترس يا نياز به ايشان نيست بلکه راهى است که خود او براى کسانى که کمترين لياقت دريافت رحمت ابدى را دارند گشوده و براى آن، شرايط و ضوابطى تعيين فرموده است و در حقيقت، فرق بين اعتقاد به شفاعت صحيح و شفاعت شرک آميز، همان فرق بين اعتقاد به ولايت و تدبير باذن اللّه و ولايت و تدبير استقلالى است که در بخش خداشناسى بيان شد(٤).
واژه شفاعت گاهى به معناى وسيع ترى بکار مىرود و شامل ظهور هر تأثير خيرى در انسان به وسيله ديگرى مىشود و چنانکه پدر و مادر نسبت به فرزندان و گاهى بالعکس، يا آموزگاران و ارشادگران نسبت به شاگردانشان و حتى مؤذّن نسبت به کسانى که با صداى اذان او به ياد نماز افتاده و به مسجد رفتهاند شفاعت مىکنند و در حقيقت، همان اثر خيرى که در دنيا داشتهاند به صورت شفاعت و دستگيرى در قيامت، ظاهر مىشود.
نکته ديگر آنکه: استغفار براى گنهکاران در همين دنيا نيز نوعى شفاعت است و حتى دعا کردن براى ديگران و درخواست قضاء حوائجشان از خداى متعال نيز در حقيقت از قبيل
__________________
١. يونس / ١٨، و نيز ر. ک: روم / ١٣، انعام / ٩٤، زمر / ٤٤ و...
٢. زمر / ٣.
٣. انعام / ٧٠، و نيز همين انعام / ٥١، سجده / ٤، زمر / ٤٤ و...
٤.ر. ک: بخش خداشناسى، درس شانزدهم.