از ايشان تصميم گرفته است که تا ديگرى ندود او هم شروع به دويدن نکند، اگر اين تصميم واقعاً عموميت داشته باشد هيچگاه هيچکدام از ايشان شروع به دويدن نخواهند کرد! همچنين اگر وجود هر موجودى مشروط به تحقق موجود ديگرى باشد هيچگاه هيچ موجودى تحقق نخواهد يافت. پس تحقق موجودات خارجى، نشانه اينست که موجود بى نياز و بى شرطى وجود دارد.

تقرير برهان

اکنون با توجه به مقدمات ياد شده، بار ديگر به تقرير برهان مى‌پردازيم:

هر چيزى که بتوان آنرا «موجود» دانست از دو حال، خارج نخواهد بود: يا وجودى براى آن، ضرورت دارد و خودبخود موجود، و به اصطلاح «واجب الوجود» است و يا وجودش ضرورت ندارد و مرهون موجود ديگرى است و به اصطلاح «ممکن الوجود» مى‌باشد. و بديهى است که اگر تحقق چيزى محال باشد هرگز وجود نخواهد يافت و هيچگاه نمى‌توان آن را موجود دانست. پس هر موجودى يا واجب الوجود است و يا ممکن الوجود.

با دقت در مفهوم «ممکن الوجود» روشن مى‌شود که هر چيزى مصداق اين مفهوم باشد معلول و نيازمند به علت خواهد بود، زيرا اگر موجودى خودبخود وجود نداشته باشد ناچار بوسيله موجود ديگرى بوجود آمده است چنانکه هر وصفى که بالذات نباشد ثبوت آن بالغير خواهد بود، و مفاد قانون عليّت هم همين است که هر موجود وابسته و ممکن الوجودى نيازمند به علت است، نه اينکه هر موجودى نياز به علت دارد تا گفته شود: پس خدا هم احتياج به علت دارد، يا گفته شود: اعتقاد به خداى بى علت، نقض قانون عليّت است!

از سوى ديگر اگر هر موجودى ممکن الوجود و نيازمند به علت باشد هيچگاه موجودى تحقق نخواهد يافت، و چنين فرضى نظير آنست که هر يک از افراد يک گروه، اقدام خود را مشروط به شروع ديگرى کند که در اين صورت، هيچ اقدامى انجام نخواهد گرفت. پس وجود موجودات خارجى، دليل آنست که واجب الوجودى موجود است.

۵۱۱۳