٤- دستاوردهاى علوم تجربى

يکى ديگر از شبهات اينست که اعتقاد به وجود آفريدگار براى جهان و انسان، با پاره‌اى از دستاوردهاى علوم جديد، سازگار نيست. مثلاً در شيمى، ثابت شده که مقدار مادّه و انرژى، همواره ثابت است و بنابراين، هيچ پديده‌اى از نيستى بوجود نمى‌آيد و هيچ موجودى هم به کلى نابود نمى‌گردد، در صورتى که خداگرستان معتقدند که خدا آفريدگان را از نيستى به هستى آورده است.

همچنين در زيست شناسى، ثابت شده که موجودات زنده، از موجودات بى جان پديد آمده‌اند و تدريجاً تطوّر و تکامل يافته‌اند تا به پيدايش انسان انجاميده است در صورتى که خداگرستان معتقدند که خدا هر يک از آنها را جداگانه آفريده است.

در پاسخ بايد گفت:

اولا قانون بقاء مادّه و انرژى به عنوان يک قانون علمى و تجربى، تنها در مورد پديده هاى قابل تجزيه، معتبر است و نمى‌توان براساس آن، اين مسأله فلسفى را حل کرد که آيا مادّه و انرژى، ازلى و ابدى است يا نه؟

ثانياً هميشگى بودن و ثابت بودن مقدار مجموع مادّه و انرژى، به معناى بى نيازى از آفريننده نيست بلکه هر قدر عمر جهان، طولانى‌تر باشد نياز بيشترى به آفريدگار خواهد داشت زيرا ملاک احتياج معلول به علت، امکان و وابستگى ذاتىِ آن است نه حدوث و محدوديّت زمانى آن.

به ديگر سخن: مادّه و انرژى علت مادى جهان را تشکيل مى‌دهند نه علت فاعلى آن را، و خودشان نيز محتاج به علت فاعلى هستند.

ثالثاً ثابت بودن مقدار مادّه و انرژى، مستلزم نفى پيدايش پديده هاى جديد و افزايش و کاهش آنها نيست و پديده هايى از قبيل روح و حيات و شعور و اراده و... از قبيل مادّه و انرژى نيستند تا افزايش و کاهش آنها منافاتى با قانون بقاء مادّه و انرژى داشته باشد.

رابعاً فرضيه تکامل ـ علاوه بر اينکه هنوز هم از اعتبار علمىِ کافى، برخوردار نشده و از طرف بسيارى از دانشمندان بزرگ، مردود شناخته شده است ـ منافاتى با اعتقاد به خدا ندارد و حداکثر، نوعى عليّت اِعدادى را ميان موجودات زنده، اثبات مى‌کند نه اينکه رابطه آنها را با

۵۱۱۳