نيز نمى‌توان آنها را دقيقاً ارزشيابى کرد و در صورت تزاحم با مصالح مادّى و دنيوى، ميزان اهميت هر يک را باز شناخت.

با توجه به وضع فعلى قوانين بشرى مى‌توان ميزان کارآيى دانش انسانها را در هزاران يا صدها هزار سال قبل، حدس زد و به اين نتيجه قطعى رسيد که بشر ابتدايى، براى تشخيص راه صحيح زندگى بسيار ناتوانتر از بشر اين عصر بوده است. و به فرض اينکه انسان اين عصر با استفاده از تجارب هزاران ساله توانسته بود. به نظام حقوقى صحيح و کامل و فراگيرى دست يابد و به فرض اينکه چنين نظامى ضامن سعادت ابدى و اخروى هم بود تازه، جاى اين سؤال باقى مى‌ماند که رها کردن ميلياردها انسان در طول تاريخ و وانهادن ايشان با جهل خودشان، چگونه با حکمت الهى و غرض از آفرينش آنان سازگار است؟!

حاصل آنکه: هدف از آفرينش انسانها آغاز تا انجام، هنگامى قابل تحقق است که راه ديگرى وراى حسى و عقل براى شناختن حقايق زندگى و وظايف فردى و گروهى، وجود داشته باشد و آن، چيزى جز راه وحى نخواهد بود.

ضمناً روشن است که مقتضاى اين برهان، آن است که نخستين انسان، پيامبر خدا باشد تا راه صحيح زندگى را بوسيله وحى بشناسد و هدف آفرينش در مورد شخص او تحقق يابد و سپس ديگر انسانها بواسطه او هدايت شوند.

فوايد بعثت انبياء

انبياء الهى علاوه بر نشان دادن راه صحيح براى تکامل حقيقى انسان، و دريافت وحى و ابلاغ آن به مردم، تأثيرات مهم ديگرى نيز در تکامل انسانها داشته‌اند که مهمترين آنها از اين قرار است:

١- بسيارى از مطالب هست که عقل انسان، توانايى درک آنها را دارد ولى يا نياز به گذشت زمان و تجارب فراوان دارد و يا در اثر اهتمام افراد به امور مادى و غلبه گرايشهاى حيوانى بر ايشان مورد غفلت و فراموشى قرار مى‌گيرد و يا در اثر بدآموزيها و تبليغات سوء، بر توده هاى مردم، پنهان مى‌ماند. چنين مطالبى نيز بوسيله انبياء، بيان مى‌گردد و با تذکرات و يادآوريهاى پى در پى، از فراموش شدن کلى آنها جلوگيرى بعمل مى‌آيد و با آموزشهاى صحيح و منطقى،

۵۱۱۳