ما در اين درس، نخست توضيحى پيرامون حقيقت ايمان کفر مى‌دهيم و آن گاه به بيان نقش آنها در سعادت و شقاوت ابدى مى‌پردازيم و مسائل ديگر را در درسهاى آينده بيان خواهيم کرد.

حقيقت ايمان و کفر

ايمان حالتى است قلبى و روانى که در اثر دانستن يک مفهوم و گرايش به آن، حاصل مى‌شود و با شدّت و ضعف هر يک از اين دو عامل، کمال و نقص مى‌پذيرد. و اگر انسان از وجود چيزى هر چند به صورت ظنّى آگاه نباشد نمى‌تواند ايمان به آن، پيدا کند ولى تنها آگاهى و اطلاع، کفايت نمى‌کند زيرا ممکن است امر مورد آگاهى يا لوازم آن، خلاف دلخواهش باشد و گرايش به ضدّ آن داشته باشد و از اينرو، تصميم بر عمل کردن به لوازم آن نگيرد و حتّى تصميم بر عمل کردن به ضدّ آنها بگيرد.

چنانکه قرآن کريم درباره فرعونيان مى‌فرمايد:

«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»(١).

آيات الهى را از روى ستم و برترى جويى انکار کردند در حالى که به آنها يقين پيدا کرده بودند.

و حضرت موسى(ع) خطاب به فرعون فرمود:

«لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(٢).

تحقيقاً ميدانى که اين آيات و معجزات را جز پروردگار جهان نازل نکرده است.

با اين‌که او ايمان نياورده بود و به مردم مى‌گفت:

«ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِله غَيْرِي»(٣).

من براى شما معبودى جز خودم نمى‌دانم.

و تنها هنگامى که مشرف به غرق شد گفت:

__________________

١. نمل / ١٤.

٢. اسراء / ١٠٢.

٣. قصص / ٣٨.

۵۱۱۳