شناختهاى تجربى در علوم تجربى مانند فيزيک و شيمى و زيست شناسى، مورد استفاده قرار مى‌گيرد.

٢- شناخت عقلى. اينگونه شناخت بوسيله مفاهيم انتزاعى (معقولات ثانيه) شکل مى‌گيرد و نقش اساسى در به دست آوردن آن را عقل، ايفاء مى‌کند هر چند ممکن است بعضاً از مقدمات قياس، استفاده شود. قلمرو اين شناختها منطق و علوم فلسفى و رياضيات را در برمى گيرد.

٣- شناخت تعبدى. اينگونه شناخت، جنبه ثانوى دارد و براساس شناخت قبلى «منبع قابل اعتماد» (اتوريته) و از راه خبر دادن «مخبر صادق» حاصل مى‌شود. مطالبى که پيروان اديان براساس سخنان پيشوايان دينى مى‌پذيرند و گاهى به آنها اعتقادى به مراتب قويتر از اعتقادات برخاسته از حس و تجربه پيدا مى‌کنند از همين قبيل است.

٤- شناخت شهودى. اينگونه شناخت برخلاف همه اقسام گذشته بدون وساطت صورت و مفهوم ذهنى به ذات عينى معلوم، تعلق مى‌گيرد و به هيچ وجه جاى خطا و اشتباهى ندارد اما چنانکه در جاى خودش توضيح داده شده معمولاً آنچه بنام شناخت شهودى و عرفانى قلمداد مى‌شود در واقع، تفسيرى ذهنى از مشهودات است و قابل خطا و اشتباه مى‌باشد(١).

انواع جهان بينى

براساس تقسيمى که درباره شناخت، بيان شد مى‌توان تقسيمى براى جهان بينى بدين صورت در نظر گرفت:

١- جهان بينى علمى. يعنى انسان براساس دستاوردهاى علوم تجربى، بينشى کلى درباره هستى بدست آورد.

٢- جهان بينى فلسفى. که از راه استدلالات و تلاشهاى عقلى، حاصل مى‌شود.

٣- جهان بينى دينى. که از راه ايمان به رهبران اديان و پذيرفتن سخنان ايشان به دست مى‌آيد.

__________________

١. ر.ک: آموزش فلسفه، درس سيزدهم.

۵۱۱۳