ساير خواسته ها که هر کدام متعلق يک يا چند ميل فطرى ديگر (غير از ميل به شناخت حقايق) است در گرو شناختهاى خاصى مىباشد، چنانکه بهره مندى از نعمتهاى گوناگون مادى و دنيوى، مرهون تلاشهاى علمى است و پيشرفت علوم تجربى کمک فراوانى به دستيابى انسان به خواسته هايش مىکند. و در صورتى که دين نيز بتواند کمکى به تأمين خواسته ها و منافع و مصالح انسان بکند و جلو زيانها و خطرها را بگيرد براى وى مطلوب خواهد بود و غريزه منفعت طلبى و گريز از زيان، عامل ديگرى براى پژوهش درباره دين، شمرده خواهد شد.
ولى با توجه به وسعت دايره دانستنيها و فراهم نبودن شرايط کافى براى شناختن همه حقايق، ممکن است انسان، مسائلى را براى پژوهش برگزيند که حل آنها آسانتر و نتايج آنها محسوستر و سهل الوصولتر باشد و از بررسى مسائل مربوط به دين، به گمان اينکه حل آنها دشوار است يا نتايج علمى مهمى ندارد خوددارى کند. از اينروى، بايد توضيح داده شود که مسائل دينى از اهميت ويژهاى برخوردار است بلکه پژوهش درباره هيچ موضوعى ارزش بررسى و تحقيق پيرامون اين موضوعات را ندارد.
يادآورى مىکنيم که بعضى از روانشناسان و روانکاوان(١) معتقدند که اساساً خداپرستى، يک خواست فطرى مستقل است و منشاء آن را «حس دينى» مىنامند و آن را در کنار حس کنجکاوى و حس نيکى و حس زيبايى، بُعد چهارمى براى روح انسانى به حساب مىآورند.
ايشان با استفاده از شواهد تاريخى و ديرينه شناسى، خاطر نشان مىکنند که خداپرستى همواره به نوعى در ميان انسانها وجود داشته، و همين همگانى و هميشگى بودن، نشانه فطرى بودن آنست.
البته معناى عموميت گرايش فطرى، اين نيست که هميشه در همه افراد، زنده و بيدار باشد و انسان را آگاهانه بسوى مطلوب خودش برانگيزاند، بلکه ممکن است تحت تأثير عوامل محيطى و تربيتهاى ناصحيح، بصورت خفته و غيرفعال درآيد. يا از مسير صحيح خودش منحرف گردد چنانکه در مورد ساير غرايز هم، چنين خفتنها و سرکوفتگيها و انحرافات، کمابيش يافت مىشود.
__________________
١. رجوع کنيد به کتاب حس مذهبى، و کتاب انسان موجود ناشناخته، و کتاب دين و روان.