اختلافات، نقش تعيين کنندهاى در سرنوشت ابدى انسانها ندارد و چه بسا فردى يا گروهى که به ساده ترين وجهى زندگى کرده و از حداقل نعمتهاى مادى و دنيوى، بهرهمند شده و در عين حال، به درجات والايى از کمال و سعادت، نائل گشته است و چه بسا فرد يا گروهى که از پيشرفته ترين صنايع و علوم و بهترين وسايل زندگى، برخوردار بوده و در اثر ناسپاسى و غرور و استکبار و ستم به ديگران در پست ترين درکاتِ شقاوت، سقوط کرده است.
البته انبياء الهى غير از انجام وظيفه اصلى يعنى هدايت بشر بسوى کمال و سعادت حقيقى و ابدى کمکهاى فراوانى به بهتر زيستن مردم در همين زندگى دنيا کردهاند و هر جا حکمت الهى، اقتضاء داشته تا حدودى پرده از حقايق ناشناخته و اسرار طبيعت برداشتهاند و به پيشرفت تمدن بشر کمک کردهاند چنانکه نمونه هاى اين گونه کمکها را در زندگى حضرات داود و سليمان و ذوالقرنين (عليهم السلام) مىتوان يافت(١) و يا در اداره جامعه و حُسن تدبير امور، تلاشهايى انجام دادهاند چنانکه حضرت يوسف (عليه السلام) در سرزمين مصر، انجام داد(٢) ولى همه اينها خدماتى زائد بر وظيفه اصلى ايشان بوده است.
و اما درباره اينکه چرا انبياء الهى براى پيشبرد مقاصدشان از قدرت صنعتى و اقتصادى و نظامى، استفاده نکردند بايد گفت: هدف انبياء (عليهم السلام) همانگونه که بارها گفته شد فراهم کردن زمينه براى انتخاب آگاهانه و آزادانه بوده است و اگر مىخواستند با توسّل به قدرتهاى غيرعادى، قيام کنند رشد معنوى و تکامل آزادانه براى انسانها حاصل نمىشد بلکه مردم تحت فشار قدرت ايشان تن به پيروى در مىدادند نه با انگيزه الهى و براساس انتخاب آزاد.
اميرمؤمنان (عليه السلام) در اين باره مىفرمايد:
«اگر خداى متعال مىخواست هنگامى که پيامبران را برمى انگيخت گنجينه هاى زر و سيم و معادن گوهرهاى ناب و باغ و بستانهاى پرميوه را در اختيار ايشان قرار مىداد و پرندگان هوا و چرندگان زمين را به خدمت ايشان مىگماشت و اگر چنين مىکرد زمينه
__________________
١.ر. ک: سوره انبياء: آيه ٧٨-٨٢، سوره کهف: آيه ٨٣-٩٧، سوره سبأ: آيه ١٠-١٣، لازم به تذکر است که بر حسب چند روايت ذوالقرنين پيامبر نبوده بلکه از اولياء خدا بوده است.
٢. ر. ک: سوره يوسف، آيه ٥٥.