دست آويز عوام فريبانه اى بيش نبود وحتى سوء تفاهم نيز در كار نبود. (١)

سبب جنگ اول كه « جنگ جمل » ناميده مى شود غائله اختلاف طبقاتى بود كه از زمان خليفه دوم در تقسيم مختلف بيت المال پيدا شده بود. على عليه‌السلام پس از آن كه به خلافت شناخته شد مالى در ميان مردم بالسويه قسمت فرمود (٢) ؛ چنان كه سيرت پيغمبر اكرم نيز همان گونه بود واين روش زبير وطلحه را سخت برآشفت وبناى تمرد گذاشتند وبه بهانه زيارت كعبه از مدينه به مكه رفتند وام المؤمنين عائشه را كه در مكه بود وبا على عليه‌السلام ميانه خوبى نداشت با خود همراه ساخته به نام خون خواهى

__________________

(١) پس از رحلت پيغمبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌وآله اقليت انگشت شمار به پيروى على عليه‌السلام از بيعت تخلف كردند ودر رأس اين اقليت از صحابه سلمان وابوذر ومقداد وعمار بودند ودر آغاز خلافت على عليه‌السلام نيز اقليت قابل توجهى به عنوان مخالف از بيعت سرباز زدند واز جمله متخلفين ومخالفين سرسخت سعيد بن عاص ووليد بن عقبه ومروان بن حكم وعمرو بن عاص وبسر بن ارطاة وسمرة بن جندب ومغيرة بن شعبه وغير ايشان بودند.

مطالعه بيوگرافى اين دو دسته وتامل دراعمالى كه انجام داده اند وداستان هايى كه تاريخ از ايشان ضبط كرده شخصيت دينى وهدف ايشان را به خوبى روشن مى كند.

دسته اولى از اصحاب خاص پيغمبر اكرم واز زهاد وعباد وفداكاران وآزادى خواهان اسلامى ومورد علاقه خاص پيغمبر اكرم بودند پيغمبر فرمود : خدا به من خبر داد كه چهار نفر را دوست دارد ومرا نيز امر كرده كه دوستشان دارم. نام ايشان را پرسيدند ، سه مرتبه فرمود : على سپس نام ابوذر وسلمان ومقداد را برد. « سنن ابن ماجه ، ج ١ ، ص ٦٦ » .

عايشه گويد رسول خدا فرمود : هر دو امرى كه بر عمار عرضه شود حتماً حق وارشد آنها را اختيار خواهد كرد. « ابن ماجه ، ج ١ ، ص ٦٦ » .

پيغمبر فرمود : راست گوتر از ابوذر در ميان زمين وآسمان وجود ندارد. « ابن ماجه ، ج ١ ، ص ٦٨ » .

از اينان در همه مدت حيات يك عمل غير مشروع نقل نشده وخونى بناحق نريخته اند ، به عرض كسى متعرض نشده اند ، مال كسى را نربوده اند يا با فساد وگمراهى مردم نپرداخته اند.

ولى تاريخ از فجايع اعمال وتبهكارى هاى دسته دوم پر است وخون هاى ناحق كه ريخته اند ومال هاى مسلمانان كه ربوده اند واعمال شرم آور كه انجام داده اند از شماره بيرون است وبا هيچ عذرى نمى توان توجيه كرد جز اين كه گفته شود ( چنان كه جماعت مى گويند ) خدا از اينان راضى بود ودر هر جنايتى كه مى كردند آزاد بودند ومقررات اسلام كه در كتاب وسنت است در حق ديگران وضع شده بوده است

(٢) مروج الذهب ، ج ٢ ، ص ٣٦٢ ؛ نهج البلاغه ، خطبه ١٢٢ ؛ تاريخ يعقوبى ، ج ٢ ، ص ١٦٠ وابن ابى الحديد ، ج ١ ، ص ١٨٠

۲۱۲۱