بلكه زائد بر ذاتند وصفت فعلند.

مراد از صفت فعل اين است كه پس از تحقق فعل معناى صفت از فعل گرفته شود نه از ذات ، مانند آفريدگار ، كه پس از تحقق آفرينش از آفريده ها آفريدگار بودن خداى متعال ماخوذ ومفهوم مى شود وبا خود آفريده ها قائم است نه با ذات مقدس خداى متعال تا ذات با پيدايش صفت از حالى به حالى تغيير كند.

شيعه ، دو صفت اراده وكلام را به معنايى كه از لفظ آنها فهميده مى شود ( اراده به معناى خواستن ، كلام يعنى كشف لفظى از معنا ) صفت فعل مى دانند (١) ومعظم اهل سنت آنها را به معناى علم گرفته وصفت ذات مى شمارند.

قضا وقدر

قانون عليت در جهان هستى ، به نحو استثناءناپذير حكمفرما وجارى است. به مقتضاى اين قانون هر يك از پديده هاى اين جهان در پيدايش خود به عللى ( اسباب وشرايط تحقق ) بستگى دارد كه با فرض تحقق همه آنها ( كه علت تامه ناميده مى شود ) پيدايش آن پديده ( معلول مفروض ) ضرورى ( جبرى ) است وبا فرض فقدان همه آنها يا برخى از آنهاپيدايش پديده نامبرده محال است.

با بررسى وكنجكاوى اين نظريه ، دو مطلب زيرين براى ما روشن مى شود :

١. اگر يك پديده ( معلول ) را با مجموع علت تامه وهم چنين بااجزاى علت تامه اش بسنجيم نسبت آن به علت تامه نسبت ضرورت ( جبر ) خواهد بود ونسبتش

__________________

(١) امام ششم مى فرمايد : خدا پيوسته در ذات خود عالم بود در حالى كه معلومى نبود وقادر بود در حالى كه مقدورى نبود راوى گويد : گفتم : ومتلكم بود ؟ فرمود : كلام حادث است. خدا بود ومتلكم نبود پس از آن كلام را احداث وايجاد كرد. « بحارالانوار ، ج ٢ ، ص ١٤٧ » .

وامام هشتم عليه‌السلام مى فرمايد : اراده از مردم ضمير است وپس از آن فعل پيدا مى شود واز خدا احداث وايجاد اوست وبس زيرا خدا مانند ما تروى وهم ( قصد ) وتفكر ندارد. « بحارالانوار ، ( چاپ كمپانى ) ، ج ٢ ، ص ١٤٤ »

۲۱۲۱