دركى است مرموز.

خداى متعال در كلام خود در خصوص وحى شريعت خود ونارسايى عقل در اين خصوص اشاره كرده مى فرمايد : ﴿ إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ ... رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ (١)

پيغمبران - عصمت نبوت

ظهور پيغامبران خدا نظريه وحى را كه در فصل سابق گذشت تأييد مى كند.

پيغامبران خدا مردانى بودند كه دعوى وحى ونبوت نمودندو به دعوى خود حجت قاطع اقامه كردند ومواد دين خدا راكه همان قانون سعادت بخش خدايى است به مردم تبليغ نموده در دسترس عموم گذاشتند وچون پيغمبران كه با وحى ونبوت مجهز بودند ، در هر زمان كه ظاهر شدند بيش از يك فرد يا چند فرد نبودند ، خداى متعال هدايت بقيه مردم را با مأموريت دعوت وتبليغ كه به پيغمبران خود داده ، تتميم وتكميل فرمود.

واز اين جاست كه پيغمبر خدا بايد با صفت عصمت متصف باشد يعنى در گرفتن وحى از جانب خدا ودر نگهدارى آن ودر رسانيدن آن به مردم از خطا مصون باشد ومعصيت ( تخلف از قانون خود ) نكند زيرا چنان كه گذشت تلقى وحى وحفظ وتبليغ آن سه ركن هدايت تكوينى مى باشند وخطا در تكوين معنايى ندارد.

گذشته از اين كه معصيت وتخلف از مؤداى دعوت وتبليغ خود ، دعوتى است عملى به ضد دعوت وموجب سلب وثوق واطمينان مردم است از راستى ودرستى دعوت ودر نتيجه غرض وهدف دعوت را تباه مى كند.

__________________

(١) نساء ، آيه ١٦٢ : ما وحى كرديم به سوى تو چنان كه وحى كرديم به سوى نوح وپيغمبرانى كه بعد از او بودند - پيغمبرانى كه نويد دهندگان وترسانندگان بشر بودند براى اين كه پس از فرستادن پيغمبران مردم به خدا حجتى نداشته باشند. بديهى است كه اگر عقل در اتمام حجت خدا كافى بود حاجتى به پيغمبران در اتمام حجت نبود

۲۱۲۱