کتاب «محاضرات في الإلهيات»، تلخيص كتاب «الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل» آيتالله شیخ جعفر سبحانى مىباشد كه توسط جناب آقای علی ربانى گلپايگانى در سال ۱۳۷۲ به زبان عربى نوشته شده است.
ويژگىها
تلخيص عبارات و اكتفا به كوتاهترين و گوياترين آنها.
اكتفا به قويترين و واضحترين براهين و استدلالات.
حذف اقوال و ابحاثى كه موجب اطناب است.
تصرف در ترتيب چينش مطالب.
استدراك مطالب باقيمانده از اصل كتاب.
مؤلف، كتاب «الهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل» را از بهترين و كاملترين تأليفات معاصر در عقائد اسلامى مىداند كه در واقع تقريرات درس آیتالله سبحانى است كه توسط شيخ محمدحسن مكّى عاملى نوشته شده است.
ايشان تلخيص را سيرهی مستمرى در حوزه علوم اسلامى مىداند كه براى فهم عامّه و دربرگرفتن مخاطبان بيشتر كار مفيدى است.
ساختار و گزارش محتوا
اما ترتيب مباحث كتاب به اين صورت است كه ابتدا از مسائل مربوط به ذات الهى شروع شده، بعد به براهين اثبات خدا مىپردازد، سپس توحيد و مراحل آن را بيان نموده و مباحثى را راجع به صفات الهى مطرح مىكند. مباحث عدل و نبوت و امامت و معاد نيز مسائلى هستند كه در ادامه به طور مفصّل مورد بحث و بررسى واقع شدهاند.
مؤلف دين الهى را در حيات انسان داراى تأثيراتى؛ چون:
۱- تقويم افكار و عقائد و تهذيبشان از اوهام و خرافات ۲- پرورش اصول اخلاقى ۳- نيكو گرداندن اصول اجتماعى مىداند.
ايشان در ارتباط دين و فطرت به آیه ۳۰ سوره روم استشهاد مىكند كه مىفرمايد: (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّـهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا).
معرفت معتبر از نظر مؤلف معرفتى است كه بدون تقليد و با كمك عقل و فطرت حاصل شده باشد، زيرا در اصول اعتقادات مجالى براى تقليد نبوده، مگر در پارهاى از موارد كه دانستن آراء عالمان و بحثهاى كلامى آنها مفيد است.
ايشان بحث از وجود خدا را واجب عقلى مىداند و دلائلى چون لزوم شكر منعم را براى اين ادعاى متقن خود ذكر مىكند.
فصل دوم، كتاب در براهين اثبات وجود صانع است كه به ترتيب به براهين نظم، حدوث و امكان و وجوب پرداختهاند. ايشان در ميان اين براهين سه گانه برهان نظم را واضحتر و آسانتر از ديگر براهين دانسته و اين برهان را رسيدن به خداوند از طريق مشاهده نظام دقيق در عالم و تفكر در آن مىداند. مؤلف ريشه برهان نظم را در آيات قرآن مىداند، براى نمونه به آياتى؛ چون: (قُلِ انظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) و آیه (سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ) و چند آیه ديگر اشاره مىكند. وى در ادامه اشكالات سهگانه را بر برهان نظم مطرح نموده و از آنها پاسخ مىدهد.
دومين برهانى كه در اين كتاب براى اثبات وجود خدا بدان پرداخت شده، برهان حدوث است كه تقرير برهان و رد اشكالهاى آن و بيان آيات و روايات دال بر اين برهان از امورى است كه در اين قسمت مطرح شده است، راجع به برهان امكان و حدوث نيز مراحل مشابهى طى شده است.
مرحله دوم كتاب در توحيد و مراحل پنجگانه آنكه عبارتند از: توحيد ذاتى، توحيد صفاتى، توحيد خالقى، توحيد ربوبى و توحيد در عبادت. در بخش اول كه عبارتست از بيان توحيد ذاتى؛ از جمله مسائل مطرح شده، عبارتست از آيات دالّ بر توحيد ذاتى و پاسخ به شبهات تثليث نصارى. در بخش دوم نيز عينيّت صفات الهى با ذات الهى از جمله موارد مهمى است كه در اين جا مطرح شده است و اين قول را منسوب به اماميّه و معتزله و حكماى الهى دانستهاند، ايشان زيادى صفات بر ذات را نيز منسوب به اشاعره و مشبّهه دانستهاند.
توحيد در خالقيت قسم ديگرى از توحيد است كه مؤلف كتاب آيات (قُلِ اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ) و آیه (اللَّـهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ) چند آيه ديگر را بيانگر اين قسم از توحيد مىداند، پاسخ به شبهات وارده بر توحيد خالقى بخش ديگر اين مبحث را تشكيل مىدهد.
ايشان مىفرمايد، توحيد در خالقيت امرى مورد وفاق بين وثنيين مىباشد؛ ولى توحيد در تدبير امرى غيرمسلّم بين آنها بوده و اكثرا دچار شرك در تدبير مىباشند. ايشان توحيد در حاكميت، توحيد در تشريع و توحيد در طاعت را مظاهر توحيد در ربوبيت به شمار آورده است.
مؤلف بزرگوار توحيد در عبادت را هدف بعثت انبيا دانسته و آیه شريفه (وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ) را دالّ بر اين معنا شمردهاند. ايشان اين نوع توحيد را شعار اسلام معرفى مىكند و دليل اين مدعا را تكرار اياك نعبدو اياك نستعين در نمازهاى واجب و مستحب مىداند.
باب سوم، كتاب از صفات الهى است. ايشان در مرحله نخست تقسيمات متكلمين كه بر صفات الهى ذكر كردهاند، را يادآورى مىكند كه عبارتند از:
صفات جماليه و جلاليّه.
صفت ذات و صفت فعل.
صفات حقيقيه و صفات اضافيّه.
صفات ذاتيه و خبريّه.
ايشان طريق عقلى، طريق وحى الهى و طريق كشف و شهود را سه طريق صحيح براى معرفت صفات الهى مىشمارند.
مؤلف سپس صفت بودن علم را بر خداوند متفق عليه الهيين دانسته و عالم و علم را اسم قطعى خداوند مىشمارند. ايشان اختلاف علماء را در كيفيت علم خداوند به ذاتش و به غيرش مىدانند، در مرحله بعد صفت علم را بر خداوند اثبات كرده و شبهات وارده در اين زمينه را ردّ مىنمايد.
دومين صفتى كه به طور خاص بدان پرداخت شده، قدرت خداوند است به قول مؤلف قدرت نيز مانند علم صفت اتفاقى است، بر خداوند در بين الهيين. امّا حقيقت قدرت خداوند مسئله اختلافى بين آنان مىباشد. سعه قدرت الهى و برهان اين صفت الهى و ردّ شبهات آن نيز در ادامه اين مبحث ذكر شدهاند.
به صفت حيات خداوند نيز به عنوان سوّمين صفت پرداخته شده است كه بيان حقيقت حيات ودلائل آن ضميمه اين مبحث مىباشند.
اراده الهى صفتى اتفاقى است؛ امّا اين كه از صفات فعل است يا صفات ذات محل اختلاف بوده و در اين جا بدان رسيدگى شده است.
كلام الهى صفتى است كه از قديم محل اختلاف بين علماء با انديشههاى مختلف بوده است. كلام حقيقتى است كه به اصلش همه معتقدند و آيات و روايت نيز مؤيد اين معناست؛ ولى اين كه حقيقت كلام الهى چيست و آيا اين صفت بر خداوند حادث است يا قديم معرکه آراء مىباشد.
مؤلف در ادامه به صفات خبریه خداوند پرداخته و تقسيم صفات به ذاتيه و خبريّه را معنا مىكند و مىفرمايد صفات ذاتيه همان سه صفت مشهور علم، حيات و قدرت مىباشند و صفات خبريّه صفاتى هستند كه در كتاب و سنت به خدا نسبت داده شدهاند.
صفات سلبيّه نيز در اين كتاب مورد بحث و بررسى قرار گرفته است كه اصل بحث از صفات سلبيه را براى ابطال قول به حلول و جهت و رؤيت و غيرهم مىدانند و براى غير مرئى بودن خدا به ادله مختلفى تمسك نمودهاند.
چهارمين باب كتاب محاضرات فى الالهيات در مباحث عدل و حكمت است كه تعريف عدل و حكمت و عقلى بودن حسن و قبح معلّل بودن افعال الهى به غايات، حكمت الهى در مصائب و شرور، قبح تكليف بما لا يطاق و چند مسئله مهم ديگر از جمله موارد مورد بحث در اين باب مىباشد.
مسئله جبر و كسب كه از معتقدات اشاعره هست و در واقع كسب را نوعى توجيه براى افكار خود در قول به جبر مىدانند، بدين معنا كه خلق افعال را كار خدا و كسب آن را كار بشر مىدانند.
آيتالله سبحانى در اين كتاب نگاهى دقيق به اين موضوع كرده و آراء گوناگونى از اشاعره را در اين زمينه متذكر مىگردد. از جمله مسائل مهم مطرح شده در اين باب مىتوان به مسئله بداء اشاره كرد، اين كه حقيقت بداء چيست و اماميّه به چه نحوى از بداء قائلند، هكذا آيات و رواياتى كه اشاره به اين موضوع دارند، مورد بررسى قرار گرفتهاند.
باب پنجم، كتاب به نبوت عامّه اختصاص داده شده است، ايشان در مرحله اوّل دلائل لزوم بعثت را بيان كردهاند كه عبارتند از: ۱-نياز جامعه به قانون ۲-نياز انسان به معارف الهيّه. سپس وارد بيان دلائل منكران بعثت انبيا شده و به آنها پاسخ دادهاند.
در بخش بعدى معجزه به عنوان يكى از راههاى شناخت صدق ادعاى نبوت مورد بررسى قرار گرفته و فرق معجزه با ديگر خوارق عادات تبيين گرديده است.
حقيقت وحى در نبوت كه يكى از مسائل مهم و چالشى در ميان علماء بوده است، همچنين كيفيت وحى و شبهات وارده بر آن نيز نقادّى شده است. از جمله شبهاتى كه به وحى وارد كردهاند، اين است كه وحى نتيجه احوال روحى انسان است كه پاسخ اين شبهه در ادامه آمده است.
عصمت انبيا كه در ميان علماء اماميّه نيز مورد بحث و بررسى قرار گرفته است و همچنانكه مشهور است. مشخصى عظيم القدر مانند شيخ صدوق قائل به عدم آن شده است، در باب نبوت عامه كتاب تحليل شده است. ايشان براى عصمت انبياء مراتب ششگانهاى به اين ترتيب قائلند:
عصمت در تلقّى وحى و ابلاغ آن.
عصمت در عمل به شريعت الهيّه.
عصمت از خطا در تطبيق شريعت.
عصمت از خطا در تشخيص مصالح و مفاسد امور.
عصمت از خطا در امور عادى.
عصمت و منزه بودن از موجبات نفرت.
ششمين باب كتاب در نبوت خاصّه مىباشد كه منظور از آن بحث از نبوت پيغمبر اكرم محمد مصطفى صلی الله علیه و آله مىباشد. مؤلف در اين بخش در مورد اعجاز قرآن و خاتميّت از ديدگاه عقلى و شرعى را بررسى نموده است. ايشان آیه و ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين را بزرگترين دليل و حيانى بر خاتميت رسول اكرم صلی الله علیه و آله شمرده است.
باب هفتم، در مورد امامت و خلافت است كه بحثهاى بسيار مهم و قابل توجهى در اين باب آمده است؛ از آن جمله به عقيده شيعه و سنى در مورد امامت و طريق اثبات امام در نزد هر يك از آنها و وجوب عصمت امام اشاره شده است. ايشان سه دليل بر وجوب عصمت امام ذكر كردهاند كه عبارتند از:
امام هم مانند پيغمبر حافظ شريعت است و بايد معصوم باشد تا اين امر محقق شود.
آیه شريفه (وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ) كه صراحت در لزوم بىگناه بودن امام دارد.
آیه اطاعت اولوا الامر كه (أَطِيعُوا اللَّـهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ) بدين معنا كه خداوند وقتى بنده خود را از گناه و معصيت نهى مىكند، نتيجتا اطاعت از كسى را كه اهل گناه و معصيت باشد راجايز نخواهد دانست، پس از اين دستور به اطاعت معلوم مىشود مقصود كسى است كه معصوم باشد. نصوص دينى كه بر نصب امام على علیه السلام بر امامت دلالت دارند، در ادامه بحث آورده شدهاند.
بحث از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، بررسى موعود از ديدگاه كتاب و سنّت و مسئله رجعت پايان بخش اين كتاب مىباشد.
آخرين باب كتاب در مورد معاد است. مؤلف بعد از بيان براهين اثبات معاد براهينى را براى تجرّد نفس ناطقه نيز ذكر كرده است كه در دو بخش براهين عقلى و آيات قرآنى مىباشد. ايشان آياتى مثلا (اللَّـهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَىٰ عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَىٰ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) را دالّ بر تجرد نفس مىدانند.
اثبات معاد جسمانى با استفاده از آيات قرآنى و بيان كلمات بزرگان در مورد آن و براهين بطلان تناسخ مطالبى هستند كه به طور ويژه در اين كتاب ذكر شدهاند.
مراحل ديگر معاد از جمله قبر و برزخ، حساب و ميزان و صراط و شفاعت مسائلى هستند كه هر يك به فراخور حال مورد بررسى واقع شدهاند.
سپس مؤلف درصدد جواب دادن به چند سئوال اساسى در مورد معاد برآمده است كه از مهمترين آنها مىتوان به سئوال از خلود در آتش، مكان بهشت و جهنم و جواز يا عدم جواز عفو اشاره كرد.
مؤلف در آخر كتاب خاتمة المطافى دارد كه در آن بحث از ايمان و احكام آن و صحابه و تقيّه به ميان آمده است.
معرفى نسخه
نسخه حاضر در قطع وزيرى و در يك جلد به وسيله انتشارات موسسه امام صادق (ع) چاپ شده است.
فهرستهاى آخر كتاب عبارتست از فهرست مصادر و فهرست موضوعات.