«شتر» (= اُشتر). این کار «تخفیف» نام دارد.

١٥. گاه حرفی به حرف دیگر تبدیل می شده است. این کار را «اِبدال» می گویند. برخی حرف های ابدال شده را در این واژه ها می توان دید : «آمیز = آمیغ» ، «پیروز = فیروز» ، «پارس = فارس» ، «فروز = فروغ» ، «باز = واز» ، «اَلوند = اَروند» ، «کَژ = کَج» ، «زرتشت = زردُشت» ، «اَست = هَست».

١٦. در بعضی واژه ها ، جای دو حرف عوض می شده است. این کار را «قَلب» می نامند. «هَگِرز = هرگز» ، و «استخر = استرخ» نمونه هایی از قلب هستند.

١٧. منظور از «اَبْجَد» ، ترتیب حروف بیست وهشت گانه عربی با نظم خاص است : «ابجد هَوّز حُطّی کلمن سعفص قرشت ثخذ ضظغ». این حرف ها هر یک نماینده عددی هستند. اکنون از حروف ابجد گهگاه در عنوان بندی ها استفاده می شود ، امّا در گذشته معمولاً «مادّه تاریخ» را با ابجد نشان می داده اند؛ یعنی برای نمایاندن تاریخ یک رویداد ، کلمه یا عبارت یا جمله ای را به پیروی از ترتیب ابجدی وضع می کرده وآن را به خاطر می سپرده اند. مثلاً نام عظیمِ «علی» به ترتیب ابجد برابر است با ١١٠؛ وتاریخ گشایش مجلس شورای اسلامی برابر است با «مَظهر عَدل علی» (= ١٣٥٩ خورشیدی). این بنده ناتوان هم برای همان مناسبت ، البتّه به حَسَب سالِ قمری (= ١٤٠٠ قمری) این مادّه تاریخ را بر نهاد : «مظهر عدل قائم».

١٨. هر یک از صداهای کلمه را واج می نامند.

واج ، آوایی است که می تواند در هر ساخت آوایی ، جانشین آوای دیگر شود وآن ساخت را به ساخت دیگر تبدیل کند. مثلاً واجِ / د / می تواند در ساخت آوایی «بار» ، جانشین آوای «ر» شود وآن را به ساخت «باد» تبدیل کند. در نوشتار ، معمولاً هر واج را با یک حرف الفبا نشان می دهند. زبان شناسان هر واج را بین دو نشانه ممیز وهر حرف را بین دو گیومه قرار می دهند. مثلاً / ب / یک واج فارسی است و «ب» یک حرف الفبای فارسی.

گاه به ازای یک واج ، چند حرف در نوشتار وجود دارند. مثلاً به ازای واج / س / در زبان فارسی ، سه حرف «س» ، «ص» ، و «ث» یافت می شوند. گاه نیز به ازای چند واج ، فقط یک حرف وجود دارد. مثلاً به ازای واج دوم در کلمه / تور / وواج اوّل در کلمه / وام / فقط یک حرف «واو» در زبان فارسی یافت می شود. گاه هم برای یک واج هیچ حرفی وجود ندارد. مثلاً به ازای واج دوم در کلمه / کشت / هیچ حرفی وجود ندارد وبه ناچار باید با اِعراب نشان داده شود.

١٩. هر واژه از واحدهایی تشکیل می شود که به آنها تکواژ می گویند. مثلاً واژه «دانش آموز» ازسه تکواژ دان ، ش ، وآموز درست شده است.

پس تکواژ ، واحد معنی داری است که به واحدهای معنی دار کوچک تر بخش پذیر نباشد. تکواژها را به دو دسته آزاد ووابسته تقسیم می کنند. تکواژ آزاد ، خود ، یک کلمه مستقل است ، مانند دان وآموز در

۳۹۱۱