درس بدایة الحکمة

کتاب بداية الحكمة، اثر علامه سيد‌‎محمدحسين طباطبايى (تبريز، 1282 - 1360ش، قم) در زمينه آموزش فلسفه اسلامى است كه در آن يك دوره مباحث فلسفى از آغاز (كليات مباحث وجود) تا انجام (اثبات ذات و صفات و افعال واجب‌الوجود) به‌صورت ساده و همراه با استدلال بيان شده است.

مخاطبان اين اثر كسانى هستند كه با فلسفه اسلامى هيچ آشنايى ندارند و مى‌خواهند براى اولين بار با آن آشنا شوند و استدلال‌هاى عقلى را بياموزند. اثر مذكور ساليان مديدى است كه به‌صورت متن آموزشى در دوره آغازين در مراكز علمى تدريس مى‌شود و ترجمه و شرح‌هاى گوناگونى بر آن نوشته شده است.

موضوع كتاب حاضر، فلسفه اولى و الهيات بالمعنى الأخص است و اهم مباحث مطرح در دو بخش مذكور را در بر دارد و از زمان تأليف تاكنون يكى از منابع آموزشى در اين رشته بوده و اكنون نيز همراه با كتاب ديگر مؤلف موسوم به «نهاية الحكمة» از مهم‌ترين منابع آموزش حكمت و فلسفه اسلامى در حوزه و مراكز علمى مى‌باشد. در اثر حاضر، مسئله اصالت وجود بيان شده وبه اثبات آن پرداخته است، ولى در برخى موارد مانند بعضى از مباحث اثبات اين مسئله، استدلال مطرح‌شده - دانسته يا ندانسته - تحت تأثير مبناى رايج مشائيان و مبتنى بر نظريه اصالت ماهيت است و رسوبات آن نظريه مشهور در آن به‌خوبى مشاهده مى‌شود.

هرچند زمان و مكان آغاز تأليف اين اثر معلوم نيست، وليكن نويسنده، نگارش آن را در سال 1349ش، به اتمام رسانده است.

ساختار

اين اثر از يك مقدمه (تعريف، موضوع و هدف اين فنّ)، و دوازده مرحله به ترتيب ذيل تشكيل شده:

1. كليات مباحث وجود (شامل دوازده فصل)؛

2. انقسام وجود به خارجى و ذهنى (شامل يك فصل)؛

3. انقسام وجود به «في نفسه» و «في غيره» و انقسام «في نفسه» به «لنفسه» و «لغيره» (شامل سه فصل)؛

4. موادّ ثلاث: وجوب، امتناع و امكان (شامل نُه فصل)؛

5. ماهيت و احكامش (شامل هشت فصل)؛

6. مقولات عشر و آن اجناس عالى است كه انواع ماهيات به آن مى‌رسد (شامل يازده فصل)؛

7. علّت و معلول (شامل يازده فصل)؛

8. انقسام موجود به واحد و كثير (شامل ده فصل)؛

9. سبق و لحوق و قدم و حدوث (شامل سه فصل)؛

10. قوه و فعل (شامل شانزده فصل)؛

11. علم و عالم و معلوم (شامل دوازده فصل)؛

12. مباحث مرتبط به واجب‌الوجود - اثبات ذات و صفات و افعال - (شامل چهارده فصل).

گزارش محتوا

در مورد روش و محتواى كتاب حاضر چند نكته گفتنى است:

1. هرچند زمان و مكان شروع تأليف اين كتاب معلوم نيست و همچنين مشخص نيست كه اين فعاليت علمى چه مدتى به طول انجاميده است، وليكن روشن است كه نويسنده، نگارش كتاب حاضر را در مشهد مقدس در تاريخ هفتم رجب سال 1390ق، برابر با هفدهم شهريور 1349ش، به پايان برده است.[1]

2. هرچند نويسنده، وجه تسميه اين كتاب را بيان نكرده است، لكن مى‌توان گفت كه چون اثر مذكور به‌عنوان يك متن آموزشى براى نوآموزان حكمت و فلسفه اسلامى نوشته شده، «بداية الحكمة» يا آغاز حكمت ناميده شده و اين اسم مطابق با مسمّى است و با محتواى كتاب مطابقت دارد. همچنین نویسنده کتاب دیگری به نام «نهایة الحکمة» دارد که مباحث كاملتری از فلسفه اسلامی را در آن آورده است.

3. هرچند كتاب بدايه به‌عنوان كتابى درسى نگارش يافته و در نتيجه تمامى تحقيقات نهايى مؤلف را در بر ندارد، ولى بااين‌حال، نويسنده در اين اثر نيز برخى از نوآورى‌هاى خودش را ذكر كرده است كه به چند مورد اشاره مى‌شود:

الف)- مشهور حكما قضيه موجبه را در هليات مركبه داراى چهار جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه و حكم دانسته و در هليات بسيطه، قضيه موجبه را داراى سه جزء موضوع، محمول و حكم شمرده و قضيه سالبه را داراى سه جزء موضوع، محمول، نسبت حكميه ذكر كرده‌اند، لكن علامه طباطبايى نسبت حكميه را از اجزاء قضيه نمى‌داند و بر اين باور است كه قضيه از آن جهت كه قضيه است نيازمند نسبت حكميه نيست؛ لذا در هليات بسيطه با اينكه شك و ترديدى در قضيه بودنشان نيست، نسبت حكميه وجود ندارد و معتقد است كه حكم، فعل نفس است و نفس فقط براى حكم كردن و موضوع را محمول قرار دادن، نيازمند تصور نسبت حكميه است؛ بنابراین، قضيه موجبه سه جزء دارد: موضوع، محمول و حكم و قضيه سالبه دو جزء دارد: موضوع و محمول.[2]

ب)- ارسطو جسم را مركب از ماده و صورت و حقيقتى متصل دانسته كه تا بى‌نهايت قابل تقسيم است؛ به اين نحو كه ابتدا به انقسام خارجى منقسم مى‌شود و آنجا كه در خارج قابل تقسيم نباشد به قسمت وهمى قابل تقسيم است و آنجا كه وهم از تقسيم بازايستد، عقل حكم مى‌كند كه هر اندازه در تقسيم جسم پيش رويم باز هم با اجزائى كه داراى امتداد هستند مواجه هستيم و در نتيجه جسم تا بى‌نهايت قابل تقسيم است. ذيمقراطيس بر اين باور بود كه جسم مجموعه‌اى است از اجزاء لا يتجزى كه قبول قسمت وهمى و عقلى مى‌كنند، اما در خارج قابل قسمت نيستند. علامه طباطبايى قول ذيمقراطيس را با قدرى اصلاح پذيرفته است.[3]

ج)- بر اساس تفسير صدرالمتألهين از معلول و اينكه معلول حقيقتى جز وابستگى به علت ندارد، مرحوم علامه طباطبايى بر بطلان تسلسل چنين اقامه برهان نموده است كه با فرض تسلسل، بى‌نهايت معلول خواهيم داشت بدون علت و چون معلول عين فقر و وابستگى است بى‌نهايت حقايقى كه عين ربط و وابستگى هستند خواهيم داشت بدون اينكه حقيقتى كه به آن وابسته هستند موجود باشد و اين محال است.[4]

د)- بر طبق نظر علامه طباطبايى در تقسيم موجود مطلق به واحد و كثير مابه‌الامتياز عين مابه‌الاختلاف است و در نتيجه اختلاف وحدت و كثرت همانند وجود عينى و ذهنى، اختلاف تشكيكى است و هيچ‌يك از انواع معروف و چهارگانه تقابل در مورد آنها صادق نيست.[5]

ه)- گفته شده كه سرعت و بطؤ تقابل دارند و تقابلشان هم تضاد است، ولى به نظر استاد علامه طباطبايى، اين دو وصف اضافى هستند و نه متضاد؛ زيرا در تضاد، شرط است كه بين آن دو غايت خلاف باشد و در سرعت و بطء، اين وصف محقق نيست؛ زيرا هيچ سريعى نيست جز آنكه مى‌توان سريع‌تر از او را تصور كرد و همچنين هيچ بطيئى نيست جز آنكه مى‌شود بطىءتر از او را در نظر گرفت و حقّ آن است كه سرعت و بطء دو وصف اضافى هستند.[6]

ز)- بنا بر نظر استاد علامه طباطبايى، علم حصولى در واقع علم حضورى است و حصولى بودن آن توهم نفس است. ايشان چنان‌كه در كتاب نهايه نيز توضيح داده است ادراك حصولى را در حقيقت مشاهده حضورى موجود مثالى يا عقلى مى‌داند كه نه از راه نزدیک، بلكه از راه دور ادراك مى‌شود.[7]

ح)- حكما اراده را علم واجب به نظام اصلح دانسته‌اند و آن را از صفات ذاتى حق تعالى بشمار آورده‌اند. همچنين كشف ذات حق از كمالات و آثار مترتب بر آن را كلام ذاتى ناميده‌اند. مرحوم علامه مى‌فرمايد در اين مطلب كه ذكر شد، معناى اراده و كلام به وجهى از وجوه علم و قدرت به‌صورت تحليلى برگشت داده شده است و در اين صورت ديگر نيازى نيست كه از علم و قدرت تفكيك شوند و همچنين علم و قدرت كه در كتاب و سنت به خدا نسبت داده شده است، مقصود از آن صفت فعل است.[8]

ط)- علامه طباطبايى، مقوله «أين» را به مقوله وضع، ارجاع داده است و نوشته است: هرچند مشهور در بين حكما اين است كه «أين»، خودش مقوله‌اى است، ولى اين مطلب جاى بحث و تأمل دارد و «أين» نوعى از وضع است پس حركت أينيه هم نوعى از حركت وضعى است.[9]

4. چون مؤلف در تأليف كتاب، مخاطبان خاصى را در نظر داشته؛ يعنى نوآموزان فلسفه و كتاب به‌عنوان متنى آموزشى تأليف شده است، سعى نموده است تا مباحث كتاب را چه از نظر نثر و عبارت و چه از نظر محتوا متناسب با فهم مخاطبان آن تنظيم نمايد و كوشيده است تا رسا و شيوا بنگارد و منظم و شفاف مقصودش را برساند و تا حدودى نيز در اين راه موفق شده است.

5. بااينكه مباحث كتاب بر اساس مبانى حكمت متعاليه صدرايى شكل گرفته است، اما در مقام بيان از روش برهان تخطى نشده، كليه مباحث به‌طور متقن و مستدل و در قالب برهان عرضه شده است و از بيان استحسانات و حتى شهودات عرفانى و نكات ذوقى بدون استفاده از قالب برهانى پرهيز شده و به اشعار فارسی و عربى و... استناد نكرده است.

6. يكى از امتيازات اثر حاضر اين است كه سعى شده است هريك از مباحث در جايگاه منطقى خود و متناسب با مخاطبان عرضه شود و از «تقديم ما حقه التأخير» و «تأخير ما حقه التقديم» اجتناب شود تا مباحث پيشين در فهم مباحث پسين مفيد افتد.

7. طرح مباحث مهم و كليدى فلسفه و آخرين دستاوردهاى فلسفى كه در حكمت متعاليه بروز و ظهور نموده، به‌ايجاز و اختصار، اما روان و به‌دور از مغلق‌گويى و پرهيز از مطرح نمودن مباحث فرعى و بحث‌انگيز و دامنه‌دار، از مهم‌ترين ويژگى‌هاى كتاب است.

8. كتاب بداية الحكمة به دليل اينكه از زمان انتشار تاكنون در حوزه‌ها و به‌تدريج در دانشگاه‌ها متن درسى قرار گرفته از زمان تأليف تاكنون بارها چاپ و منتشر شده است. چاپ موجود آن را مؤسسه انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم به عهده داشته كه بدون ذكر تاريخ طبع و نيز بدون مقدمه و تنها با فهرست مطالب منتشر نموده است.

پانويس

[1] بداية الحكمة، ص178
[2] بداية الحكمة، ص147
[3] همان، ص72
[4] همان، ص89
[5] همان، ص108
[6] همان، ص133
[7] همان، ص153 و نهاية الحكمة، ص239
[8] بداية الحكمة، ص170
[9] همان، ص126

منبع : ویکی نور

میانگین تدریس : ۱٫۴ صفحه در ساعت
تعداد جلسات: ۱۱۹
زمان جلسات: ۱۰۸ ساعت و ۱۷ دقیقه
۱۰۱ جلسه صد و یکم
صفحه ۱۲۵ - ۱۲۶ ۰۰:۴۶:۵۳

خلاصه ابحاث سابق ـ از ابتدای فصل هشتم تا انتهای فصل نهم از مرحله دهم : در قوه و فعل

۱۰۲ جلسه صد و دوم
صفحه ۱۲۶ - ۱۲۷ ۰۰:۵۸:۰۰

خلاصه مباحث سابق ـ بیان خلاصه ای از فصل دهم از مرحله دهم: در قوه و فعل ـ

۱۰۳ جلسه صد و سوم
صفحه ۱۲۸ - ۱۲۹ ۰۰:۴۹:۲۶

ابتدای فصل یازدهم: نظریه ملاصدرا و مصنف در رابطه با وقوع حرکت در جوهر

۱۰۴ جلسه صد و چهارم
صفحه ۱۲۹ - ۱۳۰ ۰۰:۵۸:۲۵

تتمه فصل یازدهم: نظریه ملاصدرا و مصنف در رابطه با وقوع حرکت در جوهر

۱۰۵ جلسه صد و پنجم
صفحه ۱۳۰ - ۱۳۱ ۰۰:۵۲:۱۰

فصل دوازدهم: موضوع حرکت جوهری و آنچه که متصف به حرکت می شود

۱۰۶ جلسه صد و ششم
صفحه ۱۳۱ - ۱۳۳ ۰۰:۵۱:۴۱

فصل سیزدهم: امر ششم در حرکت یعنی «زمان»

۱۰۷ صد و هفتم
صفحه ۱۳۳ - ۱۳۴ ۰۰:۴۵:۱۲

فصل چهاردهم: در سرعت و بطؤ و فصل پانزدهم: در سکون

۱۰۸ جلسه صد و هشتم
صفحه ۱۳۴ - ۱۳۶ ۰۰:۵۱:۵۸

فصل شانزدهم: در انقسامات حرکت و ابتدای خاتمه

۱۰۹ جلسه صد و نهم
صفحه ۱۳۶ - ۱۳۶ ۰۰:۴۹:۵۱

تتمه خاتمه: بحث قدرت

۱۱۰ جلسه صد و دهم
صفحه ۱۳۷ - ۱۳۹ ۰۰:۵۶:۳۶

مرحله یازدهم: در علم و عالم و معلوم، ابتدای فصل اول: تعریف علم و اقسام اولی آن

۱۱۱ جلسه صد و یازدهم
صفحه ۱۳۹ - ۱۴۰ ۰۰:۴۶:۳۵

تتمه فصل اول: در تعریف علم و اقسام اولی آن

۱۱۲ جلسه صد و دوازدهم
صفحه ۱۴۰ - ۱۴۱ ۰۰:۵۳:۱۹

ابتدای فصل دوم: تقسیم علم حصولی به کلی و جزئی

۱۱۳ جلسه صد و سیزدهم
صفحه ۱۴۱ - ۱۴۳ ۰۰:۵۹:۲۸

تتمه فصل دوم: تقسیم علم حصولی به کلی و جزئی

۱۱۴ جلسه صد و چهاردهم
صفحه ۱۴۳ - ۱۴۵ ۰۰:۵۲:۴۱

فصل سوم: تقسیم دیگری از علم به کلی و جزئی و فصل چهارم: در انواع تعقل و فصل پنجم: در مراتب عقل

۱۱۵ جلسه صد و پانزدهم
صفحه ۱۴۵ - ۱۴۷ ۰۰:۴۸:۳۸

فصل ششم: خالق و مفیض صور علمیه و ابتدای فصل هفتم: تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق

۱۱۶ صد و شانزدهم
صفحه ۱۴۷ - ۱۴۹ ۰۰:۴۶:۴۱

تتمه فصل هفتم و فصل هشتم: تقسیم علم حصولی به بدیهی و نظری

۱۱۷ جلسه صد و هفدهم
صفحه ۱۴۹ - ۱۵۱ ۰۰:۴۶:۱۸

تتمه فصل نهم: سوفسطایی

۱۱۸ جلسه صد و هیجدهم
صفحه ۱۵۱ - ۱۵۲ ۰۰:۴۰:۱۰

فصل نهم: تقسیم علم حصولی تصوری به حقیقی و اعتباری

۱۱۹ جلسه صد و نوزدهم
صفحه ۱۵۲ - ۱۵۴ ۰۰:۴۸:۰۰

فصل دهم: احکام متفرقه مربوط به علم حصولی و فصل یازدهم: هر موجود مجرد جوهری عاقل است